نویسنده: محمدمهدیحسینزاده اصفهانی
پیش ازانقلاب اغلب بازیگران و خوانندگان جوان برای ستاره شدن در آسمان شهرت در کنار هنری که داشتند، از برهنگی نیز برای جذابیت بیشتر بهره میبردند و اینگونه پرده عفاف جامعه را به بهانههای واهی میدریدند. ابتدا این هرزگی نمایشی موجب شلوغ شدن گیشه سینماها شد به طوری که برای دیدن بعضی از فیلمها صفهای عریض و طویلی شکل میگرفت؛ اما پس از مدتی جامعه از این نمایشها رو برگردانید و نقدهای زیادی در روزنامهها و مجلات روانه بازیگران سکس و این سبک فیلمها میشد. این نارضایتی به حدی بود که موجی در سینما و سبک فیلمسازی راه افتاد که قصه داستان نه از مسائل جنسی شروع میشد و نه بدان ختم میگشت.
ازآنجا که این وضعیت، مورد انتقاد مردم و حتی طرفداران خودشان نیز قرار گرفت، نامههای اعتراضی زیادی به مجلات تخصصی هنری فرستاده شد. خواندن واکنشهای مردمی که تاثیر برهنگی هنرمندان را در زیست جامعه به خصوص در زندگی جوانان حس کرده و آسیب های آن را از نزدیک لمس میکردند، میتواند قابل توجه باشد.
دخترخانمی بیستو یک ساله و دیپلمه که ناگهان خواننده محبوب خود را در قواره یک رقاصه برهنه دیده است دیگر نمیتواند این وضعیت را تاب بیاورد و یک نامه عتابآمیز برای رامش، خواننده محبوب خود بدین شرح مینویسد: «من میخواهم رامش را متهم کنم. اتهامی که بس سنگین و کوبنده است. اتهام بیپروایی و سکسنمایی! این خواننده پس از سال ها که محبوب مردم بود و ترانههای خوب میخواند، به طور ناگهانی چنان در طرز لباس پوشیدنش تحول ایجاد کرد که دهان من و همه دوستدارانش از تعجب بازماند. او برخلاف سایر هنرمندان که در آغاز کارشان برای کسب شهرت لباس های سکسی میپوشند و هرچه پا به سن میگذارند، پوشیدهتر میشوند، درآغاز فعالیت هنری و در سنین جوانی همیشه لباسهای متین و برازنده میپوشید؛ اما در برنامه های اخیرش ناگهان به طور بیپروا سرو سینه را از بخه لباسش بیرون انداخت که باعث انزجار طرفدارانش شد. من شخصا به دیدن او در آن وضع واقعا هاج و واج ماندم و تا مدتی نمیتوانستم قبول کنم که این همان رامش محبوب ماست. از او بخواهید جواب بدهد از متانت و برازندگی چه ضرری دید که اینچنین به سوی بیپروایی و خودنمایی نوسان پیدا کرد؟ آیا فکر میکند که اگر همرنگ جماعت نشود از قافله عقب میماند؟ آیا وحشت دارد که اگر به موج رسوای تننمایی چهره های مونث هنری تسلیم نشود، به هنرش، به شهرتش و به محبوبیتش لطمه میخورد؟ اگر چنین افکاری در سر دارد باید بداند که سخت در اشتباه است زیرا ما او را بخاطر متانت و شخصیتش دوست داشتیم و اگر قرار شود در نقش شورانگیز طباطبایی و هانه خودنمایی کند، چنین تغییری را از او نمیپذیریم. درست است که سکسنمایی در میان هنرپیشگان و حتی خوانندگان آنچنان شایع شده که تقریبا قبح خود را از دست داده است اما رامش برای ما نمونه یک هنرمند متین بود و توقع نداریم این یک هنرمند را هم از دست بدهیم»[1]
از این نامه بدست میآید که اپیدمی برهنگی، همه خواننده های آنزمان را درگیر خود کرده بود و در چنین شرایطی پیداکردن خوانندهای که از ویروس لختشدن در امان مانده باشد کار بس مشکلی بوده است.
لیلافروهر دیگر خواننده است که پوشش و سبک ظاهرشدنش در مقابل دوربین موجب اعتراض شده و مورد انتقاد مردم قرار گرفته است. این انتقاد را دختری که در یکی از روستاهای زابل به معلمی مشغول است، اینگونه مینویسد: « من از تو انتقاد میکنم به این دلیل که حرکاتی در تلویزیون از خود در میآوری که هیچ شایسته دختری به سن و سال تو نیست و دختران چشم و گوش بستهای را میبینم که چون تو همسن آنها هستی بهانه بدستشان میدهی تا حرکات تو را تقلید کنند و هدف های عالی خویش یعنی تحصیل و کسب علم و کمال را از یاد ببرند. آیا بهتر نبود تو در این سنو سال بیشتر به درس و تحصیلت برسی و به دنبال کسب معلومات بیشتری باشی تا در جامعه بجای عضوی مصرفکننده و بیمصرف، انسانی سازنده شوی که اگر هم عدهای مقلدت شدند باعث افتخار باشی؟ چرا دختری به سن تو باید انقدر آرایش کند که حتی شکل طبیعی خود را از دست بدهد؟ تو با این سرمشق های بد که به جوانها و نوجوانها میدهی همه زحمات و راهنماییهای مثبت دیگران را خنثی میکنی و از کسانی که میتواننند به جای اینکارها هر روز کارمثبت انجام دهند عروسکهای رنگ و روغنزده میسازی، زیرا آنچه چشم میبیند تاثیرپذیرتر از چیزهایی است که گوش می شوند »[2]
از دیگر واکنش ها که درخور توجه است، واکنشی در اعتراض به وضعیت برنامه رنگارنگ تلویزیون و نشاندادن رقص و حرکات تحریک کننده است؛ چراکه در این نقد شخص خاصی مطرح نیست و صرفا به قبح نشاندادن برهنگی زنان سخن رانده شده است.
این متن را دانشجویی از رشت بدینگونه نگاشته است: « من چند لحظه پیش داشتم برنامه رنگارنگ تلویزیون را نگاه میکردم و انقدرعصبانی شدم که تصمیم گرفتم برای شما نامه بنویسم. حتما میگویید دیدن برنامه، آن هم برنامه ای که برای شادی روز پنجشنبه بینندگان تهیه میشود که دیگر عصبانیت ندارد، خداکند شماهم برنامه مورد نظر را دیده باشید تا به من حق بدهید. بله در قسمتی از این برنامه آقای شهرام با شور و نشاطی که خاص خودش است شعری میخواند که همراه او چندتا خانم به اصطلاح در حال رقص بودند آن هم چه رقصی! صدرحمت به ورزش صبحگاهی! حالا من به طرز رقصیدن آنها کار ندارم. منظور من چیز دیگری است. این چهار پنج نفر خانم بجای لباس بیکینی به تن داشتند و هیکل بدقواره و گوشتآلودشان را جلوی دوربین به نمایش گذاشته بودند و گویا مسئولین دوربین هم خیلی رند تشریف دارند که حتی زمان یکه شهرام میخواند، دوربین عکس هیکل خانمها را میگرفت و شاید این فکربکر تهیه کننده برنامه رنگارنگ بوده که میخواسته به این وسیله «سکس نمایی» برنامه را متنوع کند»[3]
-------------------------------------------------------
پینوشتها
[1] مجله روز زن 25/510/1355
[2] مجله زن روز 6/9/1355
[3] زن روز25/4/1356