نویسنده: محمدمهدی حسین زاده
فیلم، تمثل رویای مردم
آن فیلمی که بر پرده نقرهای پخش میشود و جلوی دیدگان تماشاچیان قرار میگیرد، تنها محصولی برای سرگرمی مخاطب نیست. سینما جدیترین بسترِ ساختِ رؤیای مردم عصر حاضر است! سینما فضایی را فراهم میکند که فیلم بتواند در عمیقترین لایههای درونی نفوذ کند. فیلم، دنیایی است که نویسنده و کارگردان را باید خالق آن دانست. آنها از قبل بهجای شما پرنده خیال را به پرواز درآوردهاند. کارگردان دوربین را به هر جا که خواسته برگردانده و هر جا را که نخواسته بیسروصدا رد کرده است. آنها با علم به اینکه شما از دیدن چه چیزی لذت میبرید، تمثّل آن را برای شما ساختهاند.
«تا کجا میتوان از جذابیتهای سینمایی سود برد؟ و آیا تماشاگر باید خود را به هر جاذبهای در فیلم تسلیم کند؟ خودآگاهی تماشاگر در سینما چگونه باید نگریسته شود؟ آیا رابطه دیگری بین تماشاگر و فیلم نمیتوان تصور کرد و این رابطه فعلی، تنها نسبتی است که بین فیلم و تماشاگر میتواند وجود پیدا کند؟ نوع رابطهای که سینما با انسان امروز برقرار میکند هرگز نظیری در تاریخ نداشته است. تماشاگر سینما در «توهمی از یک واقعیت» غرق میشود و در یک «بازی شبیه زندگی» شرکت میکند، بیآنکه رنجهای آن زندگی دامن او را بگیرد. تماشای ریزش برف برای آنکه از پشت پنجره یک اتاق گرم بدان مینگرد بسیار زیبا است، اما برای آنکه خانمانی ندارد تا بدان پناه ببرد، چطور؟
برای شناخت بیشتر این مساله توجه به حالتی که کودکان در برابر قصه دارند شاید نزدیكترین مثال برای درک رابطهای باشد که بین فیلم و تماشاگر برقرار است، اگرچه باز هم این قیاس کامل نیست. در اینجا کودک بر قوه تصور و خیال خویش متکی است، اما در آنجا تماشاگر یک «واقعیت مخیّل و مصوّر» را میبیند و به همین دلیل سینما در ابتدا با «داستان مصور» اشتباه میشود. این تعریف که سینما یک داستان مصوّر است تصوّری است عام که هویت تاریخی سینما را نیز تعیین کرده است.[1]
غرقشدن در فیلم؛ به مثابه یک آسیب اجتماعی
نمونههایی که تماشاگران در داستان فیلم غرق شدند و تبعاتی به بار آوردند، بسیار است. مجله «سپید و سیاه» با تیتر بزرگ «بچهها اتومبیل اصغر ترقه را له کردند!» داستانی جالب نقل میکند: «اصغر سمسارزاده بازیگر نقش "اصغرترقه" در سریال "خانهبهدوش" که این روزها کارش بین مردم گل کرده است، بهشدت منفور بچهها است. همانطور که میدانید سریال "خانهبهدوش" بیشتر بین بچهها طرفدار دارد و ازاینرو بچهها از اینکه اصغر ترقه «مراد برقی» را اذیت میکند، سخت از او دلخور و ناراحت هستند تا جایی که هفته گذشته همین دلخوری و نفرت بچهها کار به دست اصغر سمسارزاده داد. سمسارزاده در یکی از روزهای هفته گذشته در خانه خواهرش که در یکی از خیابانهای فرعی امیریه قرار دارد، مهمان بود. او وقتی از خانه خواهرش بیرون آمد تا سوار اتومبیل خود بشود، ناگهان یک دسته از بچههای مدرسه او را دیده بودند به دنبالش راه افتادند و با داد و فریادها و «هو» کردنهای خود، بچههای دیگر را هم به دور خودشان جمع کردند. سمسارزاده به هر سختی که بود از میان بچهها راهی گشود و خود را به اتومبیلش رساند؛ اما این بار بچهها دور اتومبیل را گرفتند و شروع به مشت و لگد کوفتن به سقف و دیوارهای اتومبیل کردند.» [2]

شاید گمان کنید که اینها بچهاند و هضم شدن در داستان فیلم و عدم توانایی تفکیک دنیای حقیقی از دنیای فیلم طبیعت کودکی آنها است؛ اما بزرگترها هم در بسیاری از موارد در دریای خیال سینمایی غرق شدند. «بوشهریان هنرپیشگان فیلم "اوستاکریم" را سنگباران کردند!» این تیتر بزرگی است که همان مجله در شمارهای دیگر چاپ میکند. نویسنده شرح ماجرا را اینگونه روایت میکند: «بوشهریها هنگام نمایش فیلم «اوستاکریم نوکرتیم» با گوجهفرنگی و سنگ از هنرپیشگان فیلم استقبال کردند! ... همانطور که صاحب سینما پیشبینی میکرد شب سوم فیلم، فروش زیادی کرد و پس از نمایش فیلم هنرپیشگان منفی آن «حامدی» و «انوش» به روی سن آمدند؛ اما مردم تحت تأثیر رل منفی آنها در فیلم بودند که بهسوی آنها گوجهفرنگی و پارهسنگ پرت کردند تا جایی که صاحب سینما از مأموران پلیس کمک خواست و هنرپیشگان فیلم را به دفترش برد تا مبادا دچار صدمات مادی شوند!» [3]

این موارد اگرچه نمونههای جسته وگریخته بود؛ اما نشانگر آن است که مردم بهشدت تحت تأثیر فیلم و شخصیتهای آن قرار میگیرند. فرامتن داستان بیش از پیامهای روشن بر رگهای فرهنگ عمومی جاری میشود و گاهی وقتها به اپیدمی تبدیل شده و کل ساحت جامعه را در برمیگیرد. ازاینرو باید به سطح تأثیرگذاری سینما قدری عمیقتر نگریست. سینما قدرتمندترین هنر تصرف قوه خیال است که بر اثر برانگیختن آن تلنگری به قوه تعقل نیز میزند و روزنهای جدید پیشروی مخاطب میگشاید و گاهی نیز بیراهه میرود و تعقل را کور میکند.
پینوشتها
[1] فیلم اگر جاذبه نداشته باشد، فیلم نیست. مرتضی آوینی
[2] سپیدوسیاه، 30/8/1352
[3] سپیدوسیاه، 04 /02/1353