نویسنده: محمدمهدی حسین زاده
« تصویر فوق از یک فیلم ایتالیایی گرفته شده که یک جانی جنسی دختری را به بند میکشد و تا میتواند او را زجر میدهد و از او تمتع جنسی میبرد.»
«ازآنجاکه هرچه تماشاگر بیشتر ببیند، بیشتر میخواهد - حال در هر زمینهای که باشد - دیگر صحنههای سکسی معمولی ارضایشان نمیکند. قدیمترها در همین دیار وقتیکه قهرمان فیلم، زنی را میبوسید کلی سوت بلبلی بدرقه بوسه میشد و آب از لبولوچه همگان سرازیر میگردید! بعد که سینه بازیگر زن، بر پرده آمد اول تعجب بود و شوکه و غش و ریسه... اما بهتدریج معمولی شد و دیگر این صحنهها جذبهای نداشت. حالا این عدم حساسیت را گسترش دهید به همه تماشاگران دنیا. آنگاه خواهید یافت که تمام مردم دیگر چشم و دلشان از اینجور صحنهها سیر شده ... این را فیلمسازان هم میدانند. چاره چیست؟ بسیار خوب، صحنهها را عریانتر میکنیم و چاشنی خشونت و سادیسم هم بر آن میافزاییم؛ لااقل تا مدتی بازار را از دست نخواهیم داد... با چنین طرز فکری، سینمای امروز پر است از صحنههای آنچنانی که خشونت و سکس آنهم در حدی باورنکردنی، جابهجای فیلمها خودی نشان میدهد.»[1]
نویسنده، مهمترین شاخصه جذابیت بسیاری از فیلمها را «امر جنسی» معرفی میکند و توضیح میدهد که چطور فیلمسازان تلاش میکردند با استفاده از گرایشهای جنسی جامعه، گیشه را شلوغ و پرمشتری نگهدارند. این تصویر اگرچه به یک فیلم ایتالیایی مربوط است و صحنههای جنسی فیلمفارسی بهپای فیلمهای ایتالیایی نمیرسید؛ اما یک پای ثابت فیلمفارسی نیز صحنههای رخت خوابی و رقص و آواز بازیگرخوانندهها است. سینمایی که عریان بود؛ اما دردناکتر از عریانی تن، عریانی فیلمها از نمایش درد مردم و مسئلههای اجتماعی بود که جای خالیشان با رقص و آواز پر میشد.
این سینما، با فیلمهای سکسی، لذت جنسی را در لحظه نشستن پای فیلم ارضا مینمود و آنها را برای فیلم بعد و بعدی حریصتر میکرد. یک جوان اصفهانی علاقهمند به سینما در مصاحبهای با «ستاره سینما» میگوید: «در اصفهان فیلمهای باارزش خارجی کم نمایش میدهند؛ ولی فیلمهای مبتذل فارسی و ایتالیایی که بازارشان بسیار گرم است، فراواناند. فیلمهای خوب به این دلیل که فروش ندارند خیلی کم در اصفهان نمایش داده میشوند. مثلاً سهراب شهید ثالث یک فیلمساز فهیم و تحصیلکرده است که به همین دلیل، متأسفانه فیلمهایش بهجز «یک اتفاق ساده» اکران عمومی نداشتهاند ... فرد دیگری که معمولاً با خانواده به سینما میرود میگوید: در اصفهان فیلمهای خوب فارسی کم نمایش میدهند. فقط فیلم «بیتا» را در اینجا دیدم؛ یک فیلم عالی بود. سینماها به فکر این نیستند که فیلم خوب نمایش بدهند؛ بلکه به فکر جیب خودشان هستند. اینهمه فیلم بد واقعاً غیرقابل تحمل است»[2]
وضعیت پخش فیلم سینماهای مشهد هم بهتر از این نیست. همین مجله در شمارهای دیگر در مصاحبه با رضا ستاری مدیر سینما سانترال مینویسد: «بهعنوان کسی که در این شهر 30 سال سینمادار هستم باید بگویم که فیلمهای هندی و فردینی مورد علاقه تماشاگران مشهدی است. فیلمهای خوبی هم که گاهوبیگاه نمایش داده میشود، به این دلیل است که واردکننده و پخشکننده فیلم در قبال فیلمهای بد (که پرفروش هستند) فیلمهای خوب را هم (که فروش کمی دارند) در اختیار ما میگذارند»[3]
تمایل به مسائل جنسی و دامن زدن به آن چنان در جامعه بالا رفته بود که کتاب را هم بینصیب نگذاشته بود. سپیدوسیاه مینویسد: «یک کتابفروش میگفت این روزها فروش کتابهای جنسی خیلی بالا رفته است و بیشتر خریداران اینگونه کتابها دخترها هستند. این همشهری کتابفروش میگفت: بد نیست که مقامات مسئول اقدام به جمعآوری این کتابها کنند؛ زیرا این کتابها با جنبههای بدآموزی که دارند سبب افزایش انحراف در میان جوانها میشوند.»[4] این شواهد نشان از سیطره فرهنگ جنسی در ساحات مختلف فرهنگ بود که مورد اعتراض کسانی قرار میگرفت که انسان و زندگی او را عمیقتر مینگریستند؛ اما چاره چه بود؟ ساختاری که عاری از عقلانیت بود چنین سینمایی را ترجیح میداد.
«صحنهها عریان میشوند!»؛ عنوانی که نهتنها به نمایش بیپردهتر بدن در سینمای آن دوران اشاره دارد، بلکه استعارهای است از تهی شدن محتوای سینما از دردهای اجتماعی و مسائل واقعی مردم. در کارزار جذب گیشه، فیلمسازان و سینماداران، با تکیه بر تمایلات جنسی مخاطب، مسیری را در پیش گرفتند که در آن، رقص و آواز و صحنههای تحریکآمیز، جای خالی روایتهای اصیل و عمیق از زندگی مردم را پر میکرد. این چرخه که از سینما به کتابها نیز سرایت کرد، هرچند در مقاطعی توانست عطش لحظهای مخاطب را سیراب کند و بازار را گرم نگاه دارد، اما دیری نپایید که با افزایش مطالبات عمومی، از رونق افتاد.
سخنان آن جوان اصفهانی و گلایههای یک خانواده از وضعیت فیلمهای مبتذل، یا اعتراف سینمادار مشهدی مبنی بر فروش اجباری فیلمهای خوب در کنار بدها، همگی گواه آن است که حتی در اوج این گرایش تجاری، ندای آگاهی و طلب محتوا از سوی بخشی از جامعه به گوش میرسید. درنهایت، اشتیاق مردم به دیدن این سبک از فیلمها، ثابت نماند؛ چراکه "فرهنگ مردم" در بستر تحولات اجتماعی، بلوغی را تجربه کرد که سطح مطالبات آنها را نیز بالا برد. این سرنوشت، بیش از آنکه تنها یک حکایت از افتوخیزهای صنعت فیلمسازی باشد، روایتگر رابطه پویا و پیچیده میان سینما و فرهنگ مردم است؛ روایتی که نشان میدهد چگونه ابتذال تجاری، در بلندمدت نتوانست جایگزین نیاز عمیق جامعه به معنا و بازتاب واقعیتهای زندگی در پرده نقرهای شود.
پینوشتها
[1]ستاره سینما، 10/10/1356
[2]ستاره سینما، 16/7/1356، صفحه 13
[3]ستاره سینما، 2/7/1356، صفحه 31
[4]سپیدوسیاه، 10/11/1352، صفحه 14