تأثیر اصالت فرهنگی در اتحاد و همدلی مردم
در مورد وضعیت اقتصادی ایران پیش از انقلاب نظرات مختلفی بیان میشود. ما فارغ از این نظرات ترجیح دادیم به سراغ نشریات آن ایام که ویترین احوالات مردمند، رفته و وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور را از زبان این نشریات بشنویم.
بهمن ماه 1357، درست چند روز قبل از انقلاب اسلامی؛ مجله فردوسی را که تورق کنیم با چنین متنی مواجه خواهیم شد:
«ما با اقتصاد رو به فنای کشور چه خواهیم کرد؟ با کمبود ارزاق عمومی چه خواهیم کرد؟ با زیربنای پوشالی و استعماری فرهنگ خود ـ در بیست سال گذشته ـ چه خواهیم کرد؟ چگونه میتوان ویرانیهای ناشی از چپاول وحشیانه گروهی دست نشانده را جبران نمود؟ در جوار احقاق حق، عدالتخواهی، برقراری دموکراسی به مفهوم راستین و مسائلی از این دست، هیچ اندیشیدهاید که عقب ماندگی ما از قافله روزگار تا چه پایه افزایش یافته است؟ درست است که باید زشتیها و آلودگیها را تصفیه نمود و با چپاولگران تسویه حساب کرد، ولی آیا اصل قابل تعمق «ویرانی همگام با آبادانی» سزاوار ارزیابی و بررسی نیست؟»[1]
مجله فردوسی به مدیر مسئولی نعمتالله جهانبانویی و سردبیری عباس پهلوان به نشریه روشنفکران ایران شهرت داشت که در مرداد 53 این مجله به همراه 61 نشریه دیگر، به دستور محمدرضاشاه و امیرعباس هویدا توقیف شد و پس از وقفه چندساله بار دیگر در مهرماه سال 1357 فعالیت خود را از سرگرفت.
در آخرین ماههای حکومت پهلوی چاپ چنین پوستری در مجله، گویای اوضاع نابسامان اقتصادی و بیانگر خستگیِ توده مردم و روشنفکران از اوضاع کشور بوده است. در کنار فقر و کمبود، چپاول و حیف و میل بیتالمال، گرانی و...، به نکتهای قابل تأمل اشاره میکند و آن، نداشتن زیربنایی مستحکم و استعماری بودن فرهنگ است. مجله فردوسی در ادامه، مطلب دیگری را عرضه میکند که نشان از جریحهدار بودن اقتصاد و فرهنگ، همزمان باهم است:
«همین نوروز امسال را یاد بیاوریم که ناگهان نارنگی ناقابل پاکستانی به کیلویی 800 ریال رسید و همه مردم چه تلفنی و چه از طریق جراید یا برخورد در کوچه و خیابان به یکدیگر هشدار میدادند که امسال به واسطه گرانی میوه اصلاً نخریم. این یکپارچگی تنها دو روز دوام کرد و بعد هرکس برای تفاخر و پزدادن و اینکه ما هم داریم و دستمان به دهنمان میرسد، رفتند و به هر وسیلهای بود چند کیلویی یا چند صندوقی سیب و نارنگی خریدند و گفتند که: «بابا ما جلوی مردم آبرو داریم! مگر میشود عید را بدون میوه سر کرد؟! با چنین گذشتهای که طی این چندسال دست به گریبانمان بوده حالا موقع بسیار مناسبی است که بخود آئیم و چنانچه در ابتدای این عریضه عرض شد به «منیت» من خویش دست یابیم. بیجهت و باجهت گول کسی را نخوریم...»[2]
گاهی مصائب و مشکلات متعددی وجود دارند؛ اما خیالمان از این بابت راحت است که به اغیار تکیه نکردهایم و با قدرت ملی میتوانیم در برابر مشکلات پیروز شویم. در حالی که گاهی اوقات مشکلاتی وجود دارند؛ اما همزمان میدانیم که زیربنای محکمی هم نساختهایم و فرهنگمان را کسانی دیگر در راستای منافع خودشان آباد کردهاند و در حقیقت مستعمره آنان شدهایم. این زخم، کاریتر و عمیقتر است و به این راحتیها ترمیم نمیشود.
زخمِ «ریشهدار نبودن فرهنگ»، جایی سر باز میکند که انتظار حرکت فرهنگی داشته باشیم. هنگامی که منتظریم عدهای به ظاهر صاحب فرهنگ، که فریاد متمدن بودنشان گوش فلک را کر کرده، حرکتی در راستای تمدن و فرهنگ انجام بدهند و نمیدهند؛ متوجه اصیل نبودن فرهنگ آن مردمان میشویم. بنایی که باید توسط متولیان آن مرز و بوم در طی سالها پیریزی، ساخته و پرداخته شود.
اگرچه در هیاهوی تفکرات و نگرشهای مختلف پیش از انقلاب، جریانی موسوم به «جریان نهضت» بهوجود آمد که در کنار بینش مذهبی و سنتی خود با تمدن و اندیشههای غربی نیز بیگانه نبودند. این جریان توانست محیطهای روشنفکری و دانشجویی را همخواهان خود کرده و تأثیر فرهنگی مهمی در تودههای جامعه داشته باشد. درواقع یکی از محرکهای اصلی تحول فرهنگی مردم در دههپنجاه همین جریان فکری و فرهنگی «نهضتی» در آن روزها بوده است. از مهمترین افرادی که جریان نهضت را بین تودههای مردم رهبری میکرد میتوان به شهید مرتضی مطهری، دکترعلی شریعتی، شهید بهشتی، آیتالله خامنهای و ... اشاره داشت.
نتیجه تحول فرهنگی را باید در انقلاب اسلامی 57 جست و آثار آن را در اتحاد و همدلی مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی ابتدای انقلاب و ایام جنگ تحمیلی مشاهده کرد. زمانیکه منافع ملی و عمومی بر منافع شخصی اولویت پیدا کرد و فعالیتهای جهادی در سطح شهرها و پشت جبهه گسترش یافت و از سوی دیگر حضور داوطلبانه جانبرکفان در جبهههای نبرد، تصویر جدیدی از فرهنگ مردم ارائه میداد.
[1]. مجله فردوسی، 16 / 11 / 1357
[2]. مجله فردوسی، 16/11/ 1357
نویسنده: محمدباقر ابراهیمی