حمایت رژیم پهلوی از فلسطین
لَم داده بود روی صندلی و گوشیاش را چک میکرد. این همکار ما هر وقت فراغتی گیر بیاورد، کلاً کارش همین است. خورهی صفحات اجتماعی است و زودتر از همه، اخبار را متوجه میشود؛ داغِ داغ. پرسیدم: «چه خبر؟ خبر جدیدی هست یا نه؟» همانطور که به گوشی زُلزده بود؛ با حواسپرتی گفت: «هوم؟!... نه... یعنی آره... شازده و بانو رفتن اسرائیل.»
گفتم: «خب تو چرا شوکهای الان؟! چون بدون خبردادن به تو رفتن و نبردنت، غافلگیر شدی؟»
سرش را بلند کرد و با نگاهی به من گفت: «حدس میزدم که بره... دارم به خودم ایمان میارم... فقط توی فکرم که چقدر راحت و آشکار دست دوستی به اسرائیل داده!»
گفتم: «باشه بابا! پیشگوی بزرگ! مگه از خانوادهی پهلوی جز این انتظار دیگهای داشتی؟»
- یه جورایی آره.
- یعنی چی؟
- بیا اینجا بشین تا برات بگم.
کنارش نشستم و منتظر ماندم تا بگوید؛ و من مثل همیشه از اطلاعات خوبش استفاده کنم.
- محمّدرضاشاه در مصاحبهی مطبوعاتی خودش گفته بود: «روش ما، همان روشی است که از آن پیروی کردهایم. ما همواره تصرف غاصبانهی اراضی دیگران را محکوم کردهایم. از سال 1947 تاکنون به کلّیهی قطعنامههای سازمان ملل مربوط به فلسطین رای موافق دادهایم. به قطعنامه 242 نیز رای موافق دادیم و همچنین به قطعنامه 338 و تمام قطعنامههای سازمان ملل که به تخلیه اراضی اشغال شده اعراب توسط اسرائیل بستگی داشت، رای موافق دادیم. این سیاست مانند گذشته ادامه خواهد یافت و مسلماً امیدواریم که درچهارچوب قطعنامههای مصوّب سازمان ملل، راه حل صلحجویانهای وجود داشته باشد و اکنون شاید بهترین راه این باشد که کنفرانس ژنو دوباره تشکیل شود. البته با حضور فلسطینیها. از این رو مسئلهی فلسطین یکی از مهمترین مسائلی است که باید حل شود.[1]»
و بعد در مصاحبهی دیگهای گفته: «برقراری صلح در خاورمیانه بدون عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای عربی که در سال 1967 اشغال شد، و بدون اعتراف به حقوق قانونی ملّت فلسطین امکانپذیر نیست.[2]»
- حالا این بماند؛ بهنظر میرسه که در کنار این قضیه، محمّدرضاشاه، مشکلی با بهرسمیت شناختن دولتی به نام اسرائیل نداشته، و اون رو یک حکومت جعلی نمیدونسته؛ فقط با این بخشِ ماجرا که حق فلسطین رو غصب کرده و اراضی اونها رو اشغال کرده، موافق نبوده که خب این قسمت رو محکوم کرده دیگه. همچنین، در مصاحبهی مطبوعاتی خودش، خواستار صلح در خاورمیانه بوده و از اسرائیل، میخواد که عقبنشینی کنند و حق فلسطینیان رو به رسمیت بشناسند؛ ولی مشکلی با برقرار موندن این رژیم نداره. یعنی طوری بحث مطبوعاتی دربارهی فلسطین و اسرائیل را پیش برده که نه سیخ بسوزه و نه کباب؛ یا به قولی؛ هم خدا رو میخواسته، هم خرما رو. توی یک پرسش و پاسخ هم، دیگه تیر خلاص رو به ماجرا میزنه و موضعش رو دربارهی خود اسرائیل روشن میشه که حضور اسرائیل و وجود این دولت جعلی در منطقه، از نظر رژیم پهلوی هیچ مانعی نداره و حتّی میشه با اون به عنوان یک دولت رسمی، مناسبات اقتصادی داشت.
بعد گوشیاش را جلو آورد و گفت: «این عکس رو ببین. خیلی واضح داره همین مسئله رو میگه.»
- نوشته: «زمانیکه از محمّدرضا پهلوی میپرسند: «آیا اینبار روابط گشادۀ اقتصادی شما با اسرائیل هماهنگ است؟» وی پاسخ میدهد: «هیچ تضادی وجود ندارد؛ ما بهروشهای منفی معتقد نیستیم. من هیچ فایدهای نه برای شما و نه برای خودمان در بستن دفتر اقتصادی اسرائیل در تهران نمیبینم... فکر ما روشن است، سیاست ما، سیاست مستقل ملّی است. ما مایل نیستیم که کورکورانه به دنبال دیگران برویم...[3]» محمّدرضاشاه، در آیین «سلام نوروزی» در دیدار با سفیر لبنان، قبل از دیدار با سفرای دیگه هم گفته بود: «آرزوی قلبی همهی ما این است که در این سال تشنجات و بحرانهای جهانی با حسن نیت و واقعبینی از میان برداشته شود و بهخصوص بحران طولانی و ناگوار خاورمیانه سرانجام به راه حلّی منطقی که افکار عمومی همۀ جهانیان با بیصبری در انتظار آن است برسد. ما همواره اعلام داشتهایم که کلید حل این مشکل، اجرای کامل قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد و شناسایی حقوق حقّه و قانونی ملّت فلسطین است و هر تاخیری در رسیدن به این راه حل صورت گیرد، نتیجهای جز تحمل عواقب سیاسی و اقتصادی و انسانی آثار این بحران که برای همهی ملل درگیر در آن از هر جهت منفی و زیانبخش است، نخواهد داشت. کشور ما بهطوری که خود شما از نزدیک شاهدید، همواره مدافع و پیرو صمیمی ایننظر بوده است و بدیهی است که در آینده نیز ما از هیچ کوششی در این راه فروگذار نخواهیم کرد.[4]»
بعد سر از گوشی برداشته و میگوید: «این سیاست اینقدر براشون مهم بوده که حتّی «امیرعباس هویدا» هم در دیدار با ملکحسین، پادشاه اردن، روش تاکید داره. بیا این عکس رو ببین.»
(سیاه و سپید؛ 30/03/1352)
گفتم: «چیزی که من متوجه شدم اینه که محمّدرضا، با دولتی به نام اسرائیل مشکلی نداره و حتّی اونها رو به رسمیت میشناسه، ولی از اینکه حق فلسطینیان رو پایمالکردن، راضی نبوده و معتقد بوده باید حقشون رو پس بدن. یعنی یه جورایی به مظلومیت واقع شدن مردم فلسطین اذعان داره. درسته؟»
گفت: «آره. نظر منم همینه.»
عکسی نشانم داد و گفت: اینرو ببین. چیزی که به عنوان نظر محمدرضا پهلوی دربارهی بیتالمقدس مطرح شده، بیشتر شبیه اینه که مادری با چهرهای آرام و بدون هیچگونه لحن سرزنشگر تربیتی یا حداقل تهدیدآمیزی، در مقابل خطای فرزند کوچکش بهش بگه: «بار آخرت باشه که بدون اجازه به وسایل دیگران دستزدی...» منکر فرزند که نمیشه و پشت در نمیذاردش که! فقط خیلی نرم بهش تذکر میده که کار بدی کردی. یعنی قبول داره حق فلسطینیها رو خوردنها؛ ولی چون دوستشون داره، باهاشون ملایم رفتار میکنه و کاریش هم نمیشه کرد؛ خب کار دله دیگه.»
(تماشا؛ 28/12/1355؛ مصاحبه با فرستادهی روزنامهی الاهرام، چاپ قاهره، 20/3/35)
از حالت جالب نیمهشوخی و نیمهجدیاش خندهام گرفت و گفتم: «حق داشتی که با دیدن خبر بری توی فکر. منم اگر چنین چیزهایی رو میدونستم، انتظار داشتم پسر هم مثل پدر، حتّی اگر کشتهمردهی دوستی با اسرائیل هم هست، حداقل دیگه حقوق فلسطینیها رو هم به رسمیت بشناسه و اعلامش کنه.»
وقت استراحتمان تمام شد و برگشتیم سر کار، ولی ضمیر ناخودآگاهم هنوز داشت برای خودش چیزهای جدیدی که شنیده بودم را پردازش میکرد.
[1] . تماشا؛ 28/12/1355؛ مصاحبه با فرستادهی نشریه عکاظ، چاپ عربستان سعودی، 6/3/35
[2] . همان
[3] . سپید و سیاه؛ 07/09/1352
[4] . اطلاعات هفتگی؛ 12/06/1356
نویسنده: اقلیما انصاری