نویسنده: دکتر اقلیما انصاری
محمدرضا پهلوی زبان از محکومیت اشغال فلسطین نمیبست، اما در عمل، دفتر اقتصادی اسرائیل را در تهران باز نگه میداشت. پسرش رضا پهلوی اما همین حمایت نیمبند را از پدر به ارث نبرد. یادداشت پیش رو از مواضع پدر و پسر نسبت به اشغال فلسطین میگوید.
خبر داغ همکار
لَم داده بود روی صندلی و گوشیاش را چک میکرد. این همکار ما هر وقت فراغتی گیر بیاورد، کلاً کارش همین است. خورۀ صفحات اجتماعی است و زودتر از همه، اخبار را متوجه میشود؛ داغِ داغ. پرسیدم: «چه خبر؟ خبر جدیدی هست یا نه؟» همانطور که به گوشی زُلزده بود؛ با حواسپرتی گفت: «هوم؟! نه! یعنی آره! شازده و بانو رفتن اسرائیل.»
گفتم: «خب تو چرا شوکهای الان؟! چون بدون خبردادن به تو رفتن و نبردنت، غافلگیر شدی؟»
سرش را بلند کرد و با نگاهی به من گفت: «حدس میزدم که بره... دارم به خودم ایمان میارم... فقط توی فکرم که چقدر راحت و آشکار دست دوستی به اسرائیل داده!»
گفتم: «باشه بابا! پیشگوی بزرگ! مگه از خانوادۀ پهلوی جز این انتظار دیگهای داشتی؟»
- یه جورایی آره.
- یعنی چی؟
- بیا اینجا بشین تا برات بگم.
کنارش نشستم و منتظر ماندم تا بگوید؛ و من مثل همیشه از اطلاعات خوبش استفاده کنم.
مواضع محمدرضا پهلوی در قبال فلسطین
- محمّدرضاشاه در مصاحبهی مطبوعاتی خودش گفته بود: «روش ما، همان روشی است که از آن پیروی کردهایم. ما همواره تصرف غاصبانهی اراضی دیگران را محکوم کردهایم...[1]»
و بعد در مصاحبۀ دیگهای گفته: «برقراری صلح در خاورمیانه بدون عقبنشینی اسرائیل...[2]»
یکی به نعل، یکی به میخ
- حالا این بماند؛ بهنظر میرسه که در کنار این قضیه، محمّدرضاشاه، مشکلی با بهرسمیت شناختن دولتی به نام اسرائیل نداشته...
دوستی با دشمن
بعد گوشیاش را جلو آورد و گفت: «این عکس رو ببین. خیلی واضح داره همین مسئله رو میگه.»
- نوشته: «زمانیکه از محمّدرضا پهلوی میپرسند: «آیا اینبار روابط گشادۀ اقتصادی شما با اسرائیل هماهنگ است؟»...[3]»
محمّدرضاشاه، در آیین «سلام نوروزی»...[4]»
بعد سر از گوشی برداشته و میگوید: «این سیاست اینقدر براشون مهم بوده...»
(سیاه و سپید؛ 30/03/1352)
گفتم: «چیزی که من متوجه شدم اینه که محمّدرضا، با دولتی به نام اسرائیل مشکلی نداره... »
گفت: «آره. نظر منم همینه.»
عکسی نشانم داد و گفت: اینرو ببین...
(تماشا؛ 28/12/1355؛ ص 14 مصاحبه با فرستادهی روزنامهی الاهرام، چاپ قاهره، 20/3/35)
تفاوت رفتار پدر و پسر
از حالت جالب نیمهشوخی و نیمهجدیاش خندهام گرفت...
پینوشتها