نویسنده: دکتر اقلیما انصاری
قدم گذاشتن به هنرستان؛ آغاز یک گفتوگوی دونسل
اواخر اردیبهشت است، ولی گرمای هوا بدجور توی ذوق میزند. باید زودتر خودم را به هنرستان دخترانه برسانم. نمیدانم باید پشیمان باشم از اینکه به خاله مهین قول دادهام برای دختران هنرستانی که او مدیرش است صحبت کنم یا نه!؟
وارد حیاط مدرسه که میشوم، از دیدن ظاهر و سر و وضع دختران نوجوان رو به جوانی، متعجّب میشوم. چهقدر با دختران محصّل زمان ما فرق دارند! از یکیشان سراغ خاله مهین یا به قول خودشان خانم مدیر را میگیرم. آنقدر ادبیات و طرز صحبت و برخوردشان با هم، برایم غریب و ناآشناست که حس میکنم از کُرۀ دیگر وارد مدرسهی زمینیها شدهام. با دیدن ظواهر امر، به نتیجهی قطعی میرسم که بین دو مطلبی که آماده کردهام، امروز همان «زن عروسکی در صنعت سینما» را برایشان بگویم. خدا را شکر، مدرسهشان سالن اجتماعات دارد و نیازی نیست در ظل آفتاب، برای بچههای یک نسل بعدترِ خودم که البته به نظرم در رفتار و گفتارشان جهش چند نسلی داشتهاند، حرفهایی بزنم که احتمال میدهم با گفتنش، چالشهای زیادی بینمان پیش خواهد آمد. البته کمر همّت را بستهام که آنقدر مستند و مستدل صحبت کنم که مو لای درزش نرود و قانع شوند. دیدن سیستم پروژکتور خوشحالم میکند که بار لپتاپ را بیهوده به دوش نکشیدهام و میتوانم از اسنادی که اسکن کردهام هم استفاده کنم.
خاله مهین پشت تریبون میرود و میگوید: «خب دخترهای گل من! این هم خانم دکتری که قول داده بودم بیاد براتون مستند از دوران پهلوی حرف بزنه.»
چهرۀ مشتاق بچهها دلم را گرم میکند و بعد از سلام و احوالپرسی، خیلی سریع حرفم را شروع میکنم؛ میدانم که نسل جدید حوصلۀ طول و تفسیر را ندارند و هرچه مقدمات را بیشتر کش بدهم، به جای اصلی حرفم که برسم، احتمالاً تنها مستمع واقعی فقط گوشهای خودم و خاله مهین است.
زن عروسکی در سینمای پهلوی
- خب! امروز میخوام براتون دربارهی زن عروسکی در سینمای پهلوی بگم.
نگاه متعجّب و توجه جلبشدهشان خوشحالم میکند که ظاهراً موضوع خوبی را انتخاب کردهام. اوّل، مختصری از صحبتمان با همکاران را در مورد زن عروسکی برایشان میگویم، تا بعد آن را به صنعت سینما بکشانم.[1] خدا را شکر، مطالب مقدمّه را در سکوت و توجّه گوش میدهند. بعد از نوشیدن آب ادامه میدهم: «اون چیزی که قرار بود به ظاهر تساوی حقوق خانمها و آقایان باشه یا آزادی خانمها رو تأمین کنه، اتفاقاً دقیقاً برعکسش اتفاق افتاد و بدون اینکه متوجه باشند، بیشتر اسیرشون کرد، و تسلّط آقایان رو روشون بیشتر کرد؛ و این اسارت و تسلّط بیشتر از همهجا، خودش رو توی سینما نشون داد. صنعت سینما در دست آقایانی بود که بیشتر از اینکه از هنر بانوان استفاده کنند، از بدنشون استفاده میکردند. یعنی بدن عریان خانمهای بازیگر رو برای تبلیغ به در و دیوار میزدند تا با نمایش بدنشون به جای هنرشون، مخاطب جذب کنند.[2]»
سخنان بازیگران زن سینمای پیش از انقلاب
- فرزانه تأییدی از بازیگران دورۀ پهلوی گفته؛ در ایران، زنها فقط بخاطر ماده و مؤنث بودنه که هنرپیشه میشند. این یعنی چی؟! یعنی کسی با هنر خانمها کاری نداشته، و بدن و جنسیتشون بهواسطهی جذابیتی که در جذب مردان داشته، مهم بوده.[3]

سندی که اسکن شده را برایشان روی پرده میاندازم و میگویم: «ببینید بچهها! اینی که میخوام بگم، حرف من نیست، از زبان یک بازیگر مرد در دورۀ پهلوی گفته شده و توی کادر آبی روی صفحه هم دارید میبینید که گفته؛ چون عوامل فیلم همه مَردند، پس قهرمان فیلم هم باید یه مرد باشه. این حرف، یه زنستیزی یا نرمترش رو بخوام بگم، مردسالاری توش هست که با آزادی و برابری موردنظر زن عروسکی همخوانی نداشته. توی تصویر دارید میبینید که ایرن هم روی این مردسالاری تأکید داشته؛ و شورانگیز هم گفته که؛ سینمای ایران متعلق به مردهاست. این رو در نظر داشته باشید که زن عروسکی، زنی بوده که خیلی به خودش میرسیده تا دیده بشه، ولی بدون اینکه متوجه باشه، اختیار روی خودش رو ازش سلب کرده بودند و هر باجی میداد که به حساب خودش، مثل مردها و به اندازهی اونها در جامعه باشه و دیده بشه. نمونهی این باج دادن رو توی تصویر دیگه بهتون نشون میدم. مرجان هم گفته بود؛ اکثر بازیگران ما با هنر به شهرت نرسیدند و عروسکهای رنگ و روغنزدهی توخالی بیش نیستند.[4]»

- در ادامۀ مصاحبه هم گفته: «فریب ظاهر هنرپیشگان سینما را نخورید. در سینمای فارسی، زیبایی و جوانی مطرح است و سکس. هنر آنطور که باید و شاید، مطرح نیست...[5]»
- حالا نمونۀ باجی که خانمها در سینما برای دیده شدن و همتراز شدن با مردان در جامعه میدادند چی بود؟! این سند رو ببینید، از نشریات عصر پهلوی انتخاب شده. تقی مختار، بازیگر، کارگردان، روزنامهنگار و منتقد سینما در دورهی پهلوی خیلی واضح گفته که خانمها برای گرفتن نقش در سینما، باید کارگردان یا تهیهکننده رو میبردند خونه و بزمی به پا میکردند. یعنی خانمهای بازیگر، عروسک و بازیچه بودند؛ همون زن عروسکی خودمون. آذر شیوا هم به روایت همین سند، برای همین با تف و لعنت از سینما کنار کشید.[6]
- خانمی که میخواست بازیگر بشه، ازش میپرسیدند حاضری عریان بشی؟ شب رو میتونی تا صبح بیرون خونه باشی؟ اگر شوهر، پدر یا برادرِ غیرتی داری که میخواد حواسش به کارهات باشه، بگو که قرارداد نبندیم.[7] به نظر شما دختری یا خانمی که قرار بود رگ غیرت مردای خونوادهش قطع باشه، قرار بود چه کاری توی ساخت فیلم یا برای عوامل تولید یه فیلم بکنه؟ فکر کنم واضحه چی میخوام بگم دیگه؛ نه؟
- چیزی که فرزانه تأییدی گفته که خودش در متن سینمای پهلوی حضور داشته، مهر تأییدیه بر شرایط نامطلوب اکثر خانمها در سینمای اون دوره و صرفاً عروسک بودنشون. فرزانه گفته: «در اغلب فیلمهای رایج سینمای ایران، نقش زن، یک نقش عروسکی و تفننی و در حد چاشنی فیلم است و هرگز تلاش واقعبینانهای صورت نگرفته که چهرههای گوناگون و حقیقی زن ایرانی، نشان داده شود.[8]»
بچهها که تا حالا سکوت کرده بودند و به دقّت گوش میدادند، حالا دارند با هم حرف میزنند و در این مورد نظر میدهند. حرفهایشان که به گوشم میرسد، متوجه میشوم که خیلی خوب مطلب را متوجه شدهاند و عمق فاجعهی داستان زن عروسکی را درک کردهاند. کمکم دارد همهمه میشود. از داخل میکروفون میگویم: «بچهها! گوش بدید. یه چند جملۀ دیگه بگم و تمومش کنم.»
انتقاد زنان به وضعیت زنان
از سکوت سریعشان متوجه میشوم که به بحث علاقهمند شدهاند و توانستهام با مطالبی که بیان کردهام، جذبشان کنم. ادامه میدهم: «ایران اون زمان داشت از فرهنگی پیروی میکرد که منتقدانی از درون خودش پیدا کرده بود. یکی از خانمهای نمایندۀ مجلس در ایتالیا، در پیامی از خانمهای بازیگر میخواد که دیگه دست از عریانشدن بردارند، چون این عریانی، شخصیت واقعی یک خانم رو زیر سؤال میبره و ارزشش رو در حد یک عروسک صرفاً مناسب رختخواب پایین میاره. این خانم معتقد بود که اینطوری مردها، خانمها رو جدی نمیگیرند و هیچ وقت مبارزات برای رسیدن خانمها به تساوی حقوق برابر با آقایان، مُحَقَق نمیشه.[9]»

نگاهی به ساعت میاندازم، دیگر باید حرفم را تمام کنم. میگویم: «دخترا! حواستون باشه که همیشه فریادهای آزادیخواهی برای بانوان و دفاع از تساوی حقوقشون با آقایان، واقعاً دلیل بر ارزش قائل شدن برای خانمها نیست و گاهی یه تجارت پر سود مادّی یا جنسی برای یه عدّه است که فقط ضررش به خانمها میرسه. مثل همین چیزی که در دورهی پهلوی اتّفاق افتاد و خانمها برای این آزادی که فقط به ظاهر آزادی بود و در عمل اسارت محض، بهای سنگینی پرداختند و نه تنها به تساوی حقوق نرسیدند، بلکه تسلّط آقایان بهشون بیشتر هم شد و اگر تا اون زمان فقط توی خونه مردسالاری رو در قالب طرز تفکّر پدر یا همسر تحمّل میکردند، این مسئله به جامعه هم رسید و مردان جامعه هم از نوع دیگه به خانمها مسلّط و چیره شدند. خانمها خیلی چیزهاشون رو از دست دادند، بدون اینکه متوجّه باشند. ما باید از تاریخ درس بگیریم.»
تصویر یک سند را روی پرده میاندازم و به عنوان آخرین جمله میگویم: «بچهها! این رو هم ببینید و من دیگه وقتتون رو نمیگیرم. واضحه که چی داره میگه؟! نوشته؛ خانمها بیشتر به عنوان یک کالای تجاری مطرح هستند و تأثیرشون در فیلم، درست مثل اینه که چند آواز و آهنگ زیبا برای فروش هرچه بیشتر در فیلم بگنجانند و اگر حساب بی لطف بودن فیلم و سکسی نبودن خانمها نبود، شاید فیلمسازان اصلاً اونها رو کنار میذاشتند. همینه که سینمای فارسی شده میدانی برای تاخت و تاز عروسکهای تبلیغاتی که فقط میرقصند، میخونند، میخندند و گاه و بیگاه گوشهای از بدن خودشون رو نشون میدند.[10]»

درحال خاموشکردن لپتاپ و جمع کردن وسایلم میگویم: «زن عروسکی، مثل عروسک خودش رو میآراست و شبیه اسباببازی که کودکی برای تفریح و بازی در دست گرفته، بازیچهی دست مردان شده بود، و به اندازهی یک عروسک هم اختیاری از خودش نداشت. میخواستم نظر اقشار مختلف جامعه و چکیدهی نظر نشریات رو هم دربارهی این خانمها براتون بگم که متأسفانه فرصت نیست. انشاءالله چند روز دیگه آمادهش میکنم و میدم به خانم مدیرتون که زحمت بکشند روی بُرد اعلانات نصب کنند. دوست دارم مطالعه کنید و اگر فرصتی شد که باز همدیگه رو ببینیم، دربارهش صحبت کنیم.»
ادامه دارد...