نویسنده: محمدمهدیحسینزاده
طرفدار معترضِ رامش
مردم بهمرور از برهنگی و رقص و آواز در فیلمفارسی روی برگردان شدند و به این نتیجه رسیدند که هویت تاریخی ایرانی با این سبک فیلمسازی همخوانی ندارد. نامۀ اعتراض مردمِ ناراحت از برهنگی بازیگران و خوانندهها که به مجلات فرستاده میشد را باید از این منظر نگریست. یکی از آن معترضین دخترخانمی بیستویک ساله و دیپلمه است که ناگهان خواننده محبوب خود را در قوارۀ یک رقاصۀ برهنه دیده است و دیگر نمیتواند این وضعیت را تاب بیاورد و یک نامۀ عتابآمیز برای «رامش»، خواننده محبوبش مینویسد: «من میخواهم رامش را متهم کنم. اتهامی که بس سنگین و کوبنده است. اتهام بیپروایی و سکسنمایی! این خواننده پس از سالها که محبوب مردم بود و ترانههای خوب میخواند، بهطور ناگهانی چنان در طرز لباس پوشیدنش تحول ایجاد کرد که دهان من و همه دوستدارانش از تعجب بازماند. او برخلاف سایر هنرمندان که در آغاز کارشان برای کسب شهرت لباسهای سکسی میپوشند و هرچه پا به سن میگذارند، پوشیدهتر میشوند، در آغاز فعالیت هنری و در سنین جوانی همیشه لباسهای متین و برازنده میپوشید؛ اما در برنامههای اخیرش ناگهان بهطور بیپروا سر و سینه را از یخه لباسش بیرون انداخت که باعث انزجار طرفدارانش شد.
من شخصاً به دیدن او در آن وضع واقعاً هاج و واج ماندم و تا مدتی نمیتوانستم قبول کنم که این همان رامش محبوب ما است. از او بخواهید جواب بدهد از متانت و برازندگی چه ضرری دید که اینچنین بهسوی بیپروایی و خودنمایی نوسان پیدا کرد؟ آیا فکر میکند که اگر همرنگ جماعت نشود از قافله عقب میماند؟ آیا وحشت دارد که اگر به موج رسوای تننمایی چهرههای مؤنث هنری تسلیم نشود، به هنرش، به شهرتش و به محبوبیتش لطمه میخورد؟ اگر چنین افکاری در سر دارد باید بداند که سخت در اشتباه است زیرا ما او را به خاطر متانت و شخصیتش دوست داشتیم و اگر قرار شود در نقش شورانگیز طباطبایی و هانیه خودنمایی کند، چنین تغییری را از او نمیپذیریم. درست است که سکسنمایی در میان هنرپیشگان و حتی خوانندگان، آنچنان شایع شده که تقریباً قبح خود را از دست داده است؛ اما رامش برای ما نمونه یک هنرمند متین بود و توقع نداریم این یک هنرمند را هم از دست بدهیم»[1]

از این نامه به دست میآید که اپیدمی برهنگی، همه خوانندههای آن زمان را درگیر خود کرده بود. مردم اگرچه به استقبال برنامۀ این خوانندهها میرفتند؛ اما این سبک و الگو را تحسین نمیکردند.
طرفدار معترض فروهر
«لیلا فروهر» دیگر خوانندهای است که پوشش و سبک ظاهر شدنش در مقابل دوربین موجب اعتراض شده و مورد انتقاد مردم قرار گرفته است. این انتقاد را دختری که در یکی از روستاهای زابل به معلمی مشغول است، اینگونه مینویسد: «من از تو انتقاد میکنم به این دلیل که حرکاتی در تلویزیون از خود درمیآوری که هیچ شایسته دختری به سن و سال تو نیست و دختران چشموگوشبستهای را میبینم که چون تو همسن آنها هستی بهانه بهدستشان میدهی تا حرکات تو را تقلید کنند و هدفهای عالی خویش یعنی تحصیل و کسب علم و کمال را از یاد ببرند. آیا بهتر نبود تو در این سن و سال بیشتر به درس و تحصیلت برسی و به دنبال کسب معلومات بیشتری باشی تا در جامعه بهجای عضوی مصرفکننده و بیمصرف، انسانی سازنده شوی که اگر هم عدهای مقلّدت شدند باعث افتخار باشی؟ چرا دختری به سن تو باید آنقدر آرایش کند که حتی شکل طبیعی خود را از دست بدهد؟ تو با این سرمشقهای بد که به جوانها و نوجوانها میدهی همه زحمات و راهنماییهای مثبت دیگران را خنثی میکنی و از کسانی که میتوانند به جای اینکارها هر روز کار مثبت انجام دهند عروسکهای رنگ و روغنزده میسازی؛ زیرا آنچه چشم میبیند تأثیرپذیرتر از چیزهایی است که گوش میشوند»[2]

از دیگر واکنشها که درخور توجه است، واکنشی است که در اعتراض به وضعیت برنامه رنگارنگ تلویزیون نوشته شده است.
اعتراض به برنامۀ تلویزیونی رنگارنگ
این متن را دانشجویی از رشت بدین گونه نگاشته است: «من چند لحظه پیش داشتم برنامه رنگارنگ تلویزیون را نگاه میکردم و آنقدر عصبانی شدم که تصمیم گرفتم برای شما نامه بنویسم. حتماً میگویید دیدن برنامه، آنهم برنامهای که برای شادی روز پنجشنبه بینندگان تهیه میشود که دیگر عصبانیت ندارد، خدا کند شما هم برنامه مورد نظر را دیده باشید تا به من حق بدهید. بله در قسمتی از این برنامه آقای شهرام با شور و نشاطی که خاص خودش است شعری میخواند که همراه او چند تا خانم بهاصطلاح در حال رقص بودند آنهم چه رقصی! صد رحمت به ورزش صبحگاهی! حالا من به طرز رقصیدن آنها کار ندارم. منظور من چیز دیگری است. این چهار پنج نفر خانم بهجای لباس، بیکینی به تن داشتند و هیکل بدقواره و گوشتآلودشان را جلوی دوربین به نمایش گذاشته بودند و گویا مسئولین دوربین هم خیلی رند تشریف دارند که حتی زمانیکه «شهرام» میخواند، دوربین، عکس هیکل خانمها را میگرفت و شاید این فکرِ بکر تهیهکننده برنامه رنگارنگ بوده که میخواسته به این وسیله «سکس نمایی» برنامه را متنوع کند»[3]
نامههای اعتراضی منعکسکننده شکاف رو به رشد بین بازیگران و خوانندهها و ارزشهای مورد احترام جامعه ایرانی بود. این نامهها نشان میدهند باوجود اینکه برخی از این برنامهها و فیلمها با استقبال مواجه میشد، اما در عین حال مردم احساس میکردند که این نمایشها با هویت فرهنگی و اخلاقی آنها همخوانی ندارد. درنهایت، این انتقادات نشان داد که در پسِ ظواهر فریبنده سینمای عامهپسند، یک جریان فکری و فرهنگی در حال شکلگیری بود که خواهان بازتعریف نقش هنر و رسانه در جامعهی ایرانی بود.
پینوشتها
[1] مجله روز زن 25/10/1355، صفحه 33
[2] مجله زن روز 6/9/1355، صفحه 82
[3] زن روز25/4/1356، صفحه 50