نویسنده: محمدمهدی حسینزاده
جانگرفتن فیلمفارسی
پس از جنگ جهانی دوم و آرامش نسبی ایران، صنعت سینما کمکم کمر راست کرد. روند رو به توسعه سینما پس از سال 32 با سرعتی دوچندان و با غلیظکردن مضامین جنسی مسیر خود را ادامه داد. «سال 1332 سال دگرگونی سینمای فارسی از نظر پرداختن به مضامین تازه بود و آن را میتوان سرآغاز حاکمیت رقص و آواز در سینمای ایران دانست. در این سال افراد بیشتری به ساختن فیلم پرداختند. نکته درخور توجه این بود که بیشتر فیلمهای سال 32 از مرداد به بعد ساخته شد؛ زیرا سرمایهگذاران به آرامش خیال احتیاج داشتند و کودتای 28 مرداد، امنیت لازم برای تاجران سودجو به ارمغان آورد و یکباره رقم 7 فیلم ساخته شده در سال 31، به 20 فیلم در سال 32 رسید.» [1]
تاریخچه فیلمفارسی
در این یادداشت بهرسم یادداشتهای گذشته[2] تاریخچهای کوتاه از سینما را از زاویهای دیگر نظارهگر خواهیم بود و در گام بعد نظرات مردم و واکنش آنان نسبت به فیلمهای تولید شده را نظارهگر خواهیم بود.
تاریخچه مختصر فیلمفارسی و حال و هوای حاکم بر آن را مجلۀ «زن روز» -که سال 1346 منتشر شده- این طور روایت میکند:
«فیلمفارسی در سال 1311 به دنیا آمد و در این سال در هندوستان به همّت ایرانیان مقیم هند و همکاری متخصصان هندی، چند فیلم (دختر لر، فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون) ساخته شد که در ایران در میان استقبال شدید عمومی به معرض نمایش گذاشته شد و مردم برای تهیه بلیت این فیلمها سر و دست میشکستند. از نظر دخالت فیلمسازان هندی در کار، این فیلمها را بههرحال نمیتوان اولین فیلمهای تمامایرانی دانست؛ بلکه اولین فیلم حلالزاده فارسی، فیلمی به نام «توفان زندگی» است که در سال 1327 ساخته شد و با استقبالی بینظیر روبرو گردید.
فیلمهای یکیدوساله بعدازآن ازلحاظ تکنیک، ناقص و ازلحاظ داستان بیسروته و ازلحاظ بازی، وضع فجیعی داشت؛ ولی مردم طبقات سوم و چهارم چون زبان هنرپیشهها را میفهمیدند، از جانودل عاشق آنها بودند. برای آنها همینقدر کافی بود که فیلم چند چهره ایرانی، یک منظره از میدان توپخانه و تصویری از گل و گیاه و جویبار دهات اطراف شهر را که به چشم آنها آشنا است نشان میدهد و هنرپیشه نیز دوتا آواز بیات تهران میخواند و یک رقص باباکرم هم میکند و همین موجب شادی و سرگرمی بود؛ اما این رضایت خاطر برای صنعتیکردن و تجاریکردن فیلمفارسی کافی نبود؛ کما اینکه در سه سال اول حیات «فیلمفارسی» بهطور متوسط سالی یک فیلم ساخته شد و از سال چهارم این رقم به پنج فیلم و در سالهای بعدی به ده فیلم و پانزده فیلم افزایش یافت. در این مرحله تهیهکنندگان فیلم دریافتند که باید فیلمهای فارسی غیر از تصویر میدان توپخانه و آواز شور و ابوعطا، داستان هم پیدا کند و بهاصطلاح انتریک و قصه هم وارد آن شود و تماشاچی را به خود مشغول بدارد؛ به همین جهت موضوع سناریو و داستان مورد توجه قرار گرفت و این داستانها در دو فصل کلی تقسیمبندی شد: 1. درام 2. کمدی.
... این فیلمها _همانطور که گفته شد_ ابتدا بهخاطر ایرانی بودنش و بعد بهخاطر جنبۀ اشکریز یا خندهداری که داشت و یا وجود یکی دو خواننده محبوب روز و سازوآواز و غیره عموماً مورد توجه طبقات پایین واقع میشد؛ بهطوریکه از اطراف و اکناف، سرمایهداران و بیسرمایهها به طمع بهرهبرداری از ذوق عوام به کار فیلمسازی هجوم آوردند و طولی نکشید که فرم فیلمفارسی درهم ریخت و اگرچه ازلحاظ تکنیک فیلمبرداری و صدا بهتر شد؛ ولی ازلحاظ سوژه و بازی و کیفیت اکثراً بد و قابل انتقاد و گاه غیرقابلتحمل بود. در این مرحله مردم کمکم در عشق بیدریغ خود به فیلمهای فارسی تجدیدنظر کلی بهعمل آوردند و دیگر حاضر نبودند فیلم را بهصرف اینکه فارسی است ببینند؛ فلذا کمکم در محافل مختلف انتقاد از ابتذال عمومی فیلمهای فارسی آغاز شد.» [3]
محبوبیت فیلمها و بالارفتن دستمزدها
نویسنده، در خصوص استقبال مردم مینویسد: «تعداد فیلمهای ساخته شده در سال از رقم 30 و 35 بالا زد بهطوریکه در سال 1344 بیش از 40 فیلم در استودیوهای مختلف به وجود آمد. در اواخر همین سال با روی پرده آمدن فیلم «گنج قارون» چنانکه میدانیم نقطه تحولی از نظر مقبولیّت عامه در سینمای فارسی به وجود آمد و مردم بیشتری را به خود جلب کرد و لاجرم هنرپیشههای فیلمفارسی نیز به شهرت و محبوبیت بیشتری رسیدند و میزان کارکرد فیلمها و همچنین دستمزد مباشران آن به میزان قابلتوجهی افزایش یافت.
... عامه سینما رو ایرانی، دختر دلخواهش را با مختصری غبغب و گیسوی پرپشت، افشان و شیطان و تودلبرو دوست میدارد و مرد دلخواهش را چشم و ابرو مشکی و لوطیمنش و بیکروات و از طبقه زحمتکش میداند و دوست میدارد که در همان مایههای شور و ابوعطا و بیات تهران آواز بخواند و گاه با رنگ خاص «باباکرم» قری بریزد و پایی بکوبد و فیلمفارسی امروز از همین مایهها و عقاید سیراب شده و الهام گرفته است. منتقدان معتقد به سینمای هنریتر و سنگینتر میگویند که فیلمفارسی در یک سطح شایسته و ارزنده نیست و ابتکار ندارد و سوژههایش اقتباس از فیلمهای دیگران است.» [4]
تجربه فیلمفارسی نشان داد که اگر سینما به ابزاری برای بهرهبرداری تجاری و پاسخ به ذائقه لحظهای تبدیل شود و عمق و کیفیت را فدای کمیّت و جاذبههای زودگذر کند، خیلی زود اعتماد و علاقه مخاطب را از دست خواهد داد. این سینما با همه کاستیها و نقاط ضعف، بخشی از حافظه تاریخی و هنری ما است و نقد عالمانه آن به ما کمک میکند تا امروز، مسیر سینمای کشور را با نگاه دقیقتر و مسئولانهتر ادامه دهیم و دوباره گرفتار سینمای مبتذل گذشته نشویم.
فیلمهای سطحی؛ روایت دیروز و امروز سینمای ما
تاریخچه فیلمفارسی، روایتی از دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در دهههای گذشته است. روندی که نشان میدهد چطور بدنه علاقهمند به سینما فیلمهای مبتذل و سطحی را پس زد و در انتظار سینمایی عمیقتر بود. این سینمای عامهپسند که بر پایه تمایلات سطحی و ذوق تماشاگران طبقات پایین شکل گرفت، بهمرور با افراط در نمایش رقص، آواز، زیباییهای سطحی، داستانهای کلیشهای و برهنگی، از رسالت فرهنگی فاصله گرفت و به ابزاری برای سرگرمی صرف و کسب سود اقتصادی بدل شد. این روند، هرچند در ابتدا با استقبال گسترده مردم روبرو شد و نقشی مهم در تکوین هویت بصری و صدای فارسی در سینما داشت، اما سرانجام ابتذال و تکرار در تولید محتوای غیراصیل، نارضایتی و انتقاد عمومی را به دنبال آورد و موجب شکلگیری گونه دیگری از فیلمسازی شد.
پینوشتها
[1] تاریخ سینمای ایران، ص69
[2] یادداشتهای «صدای پای سینما»
[3] زن روز، 11/9/1346
[4] زن روز، 11/9/1346