نویسنده: سیدنیما موسوی
تراژدی و همگرایی جوامع
در تاریخ هر قوم، تراژدیهای مهمی به همگرایی عاطفی جوامع، تبدیل شده است. هر قوم به تراژدیهایی نیاز دارد تا با هم بودن را تمرین و عصبیتهای واحد را تقویت کند. کارکرد تراژدیها برای تمدنهای بزرگ چنین بوده است. در یک نمونه، کارکرد عاشورا برای ایرانیان از دیرباز چنین بوده که همه اقوام و صنوف، به آن دلبستگی عاطفی داشتند؛ توجه به مقولۀ عاشورا علاوه بر کارکردهای معرفتی به لحاظ جامعهشناختی باعث میشود تا اعضای ملت ایران، سوگ جمعی و هویت جمعی را تجربه کنند و «مای» با هم بودن خود را ارتقا ببخشند.
سوگهای نوین و رسالت رسانههای جدید
در عصر کنونی که رسانهها بخش مهمی از عواطف انسانها را به وقایع مختلف کنترل میکنند؛ باتوجهبه روند سکولار شدن جوامع، در کنار آیینهای باستانی، سوگهای نوین نیز تجربه خواهد شد. نمونه شهدای آتشنشان در سال 1395 و ماجرای پلاسکو از همین جنس است. حوادث و بحرانهای طبیعی- اجتماعی همیشه دارای قربانیان خاص هستند. توجه به این نکته که قربانیان و یا بازماندگان، افرادی همچون ما هستند یکی از مسائل مهم برای روزنامهنگاران است. احترام به قربانیان و ابراز تأسف برای بازماندگان و از دسترفتگان از جمله رسالتهای رسانههای نوین در هنگام بروز حوادث جمعی است.
جنگ، حمله تروریستی، حوادث طبیعی، آتشسوزی، از جمله تراژدیهایی هستند که اصحاب رسانه و گزارشگران، آن را پوشش میدهند. این تراژدیها قربانیانی دارند که در ذهن جامعه تاثیرگذار هستند و تا مدتها در خاطرات میمانند. «چریس پک» سردبیر آسوشیتدپرس در دوره یازده سپتامبر اذعان دارد که روزنامهها به مردم کمک کردند تا آنها دریابند که در نیویورک و واشنگتن چه گذشته است. از این رو روزنامه، مهمترین منبع خبری برای دریافت اطلاعات شهروندان و درک تراژدیهای رخداده در یک جامعه است. در واقع روزنامهنگاران نخستین واکنشهای انسانی را هنگام رویدادن تراژدیهای خشونتآمیز از خود بروز میدهند. حتی در هنگام رویدادن حوادث طبیعی، این خبرنگاران و عکاسان خبری هستند که دوشادوش امدادگران و آتشنشانان ثانیههای یک حادثه را برای مخاطبین و شهروندان توضیح میدهند.[1]
حال با روند سکولارشدن جوامع، از وزن تراژدیهای جوامع سنتی همچون تراژدیهایی آیینی و مذهبی کاسته میشود و این حوادث طبیعی هستند که با بازنمایی در عرصه رسانه به تراژدی عمومی و عامل وحدتبخش جوامع، تبدیل میگردند. روضهخوانانِ این تراژدیهای نوین، عکاسان خبری و روزنامهنگاران و در یک دهه اخیر بلاگرها هستند که روایتکننده تراژدی برای عامه مردمند.
حال با این اوصاف به وضعیت ایران در ابتدای دهه 1380 میرسیم؛ زمانی که وبلاگها به نخستین عرصه از رسانههای تعاملی، تبدیل شده بودند و نسل جوان دهه پنجاهی و دهه شصتی به اتکای آن، مسائلی از جمله تجربیات زندگی شخصی، شعر و داستان، دلنوشته، معرفی روستاها و شهرهای کوچک را بیان میکردند. با یک جستجوی ساده در فضای مجازی، هنوز هم وبلاگنویسی نسل دهه پنجاهی و دهه شصتی چند سطح بالاتر از بلاگری در دوران کنونی است. در همین ابتدای دهۀ 1380 و چهرهشدن وبلاگنویسان، شاهد این امر بودیم که چند تراژدی مهم اجتماعی به یک سوگ ملی تبدیل شد. نگارنده معتقد است نقش وبلاگنویسان در این حوزه بسیار حائز اهمیت بوده است:
از جمله مهمترین سوگهای اجتماعی، مسئله زلزله بم و نیز انفجار قطار نیشابور در سالهای ابتدایی دهه 1380 بود. توجه وبلاگنویسان به عنوان گزارشگرانی از دل عرصه عمومی سبب شد تا رسانههای جمعی نیز با این حوادث در سطح یک سوگ ملی برخورد داشته باشند.
توجه رسانههای دنیا به لاله و لادن
درست در همین سالها بود که یک واقعه عاطفی نیز توجه جامعه ایران را به خود جلب کرد. لاله و لادن بیژنی دوقلوهای به هم چسبیده پس از اینکه سالها مورد مساعدت مقامات جمهوری اسلامی بودند. در تیرماه 1382 به جراحی سر خود برای جداسازی، راضی شدند. پردازش رسانههای ایرانی از یک سو و نیز تبدیلشدن خبر لاله و لادن به تیتر یک اخبار جهان به وسیله آسوشیتدپرس باعث شده بود توجه جهانیان به این مسئله جلب شود. در این میان فضای وبلاگنویسی فارسی نیز از این حادثه متأثر شد و هنوز هم با یک جستجوی ساده گوگلی میتوان صفحات بازمانده از وبلاگنویسی دو دهه پیش را یافت که در مورد لاله و لادن اظهار نظر کردهاند.
لاله و لادن به روایت روزنامه اطلاعات سال 1351
لاله و لادن بیژنی دوقلوهای بههمچسبیده در دی 1351 در فیروزآباد فارس دنیا آمدند؛ تولد نوزادان بههمچسبیده چیزی بود که توجه نویسنده روزنامۀ اطلاعات را نیز به خود جلب کرد: «برای انجام تحقیقات پزشکی و مطالعات دیگر، خواهران بههمچسبیده که چند روز پیش در فیروزآباد فارس به دنیا آمدند به شیراز انتقال یافتند. خبر تولد این دوقلوها پریروز در اطلاعات چاپ شده بود. هم اکنون در بخش کودکان بیمارستان نمازی شیراز، دوقلوهای به هم چسبیده پذیرایی میشوند. دوقلوها از ناحیه سر به هم چسبیدهاند و استخوان حبابی آنان به هم متصل میباشد. جمجمه نوزادان از هم جدا است و احتمال میرود مغز آنان نیز سالم باشد. در این صورت جداکردن آنان از یکدیگر آسان است. دکتر طاهرنیا افزود وجود اینگونه نوزادان برای تحقیقات علمی بسیار جالب هستند. نوزادان در یک محفظه شیشهای نگهداری میشوند و بالای سر آنها اسامی لاله آ و لادن ب به چشم میخورد. چند تن از پزشکان این بیمارستان گفتند که تا چهارماهگی نمیتوان عملی روی آنها انجام و کمتر از چهارماهگی عمل جراحی امکانپذیر نیست.»[2]
مستند لاله و لادن
در طول دو دهه از پیروزی انقلاب تا مرگ این دو خواهر؛ این دو همواره در مرکز توجه مطبوعات و تلویزیون رسمی قرار داشتند. دیدار آنان با امام خمینی (ره) و سپس توصیهنامۀ مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت برای تحصیل آنان در رشته حقوق دانشگاه تهران و در نهایت جراحی که به فوت این دو منجر شد در مرکزیت اخبار قرار داشت. مهمترین روایت از زندگی لاله و لادن در مستند «لاله و لادن» به کارگردانی محمد جعفری بود. مستند ابتدا در پی پاسخ به این پرسش است که آیا فداشدن یکی در قبال زندگی دیگری موضوعی اخلاقی است یا خیر؟ و برای پاسخ به این سوال از منظر فقهی، اخلاقی، جامعهشناسی، پزشکی و حتی حقوقی در پیپاسخ است.
کارگردان ابتدا از سر کلاس رشته حقوق دانشگاه تهران روایت را آغاز میکند. جایی که لاله و لادن در حال توضیح دلایل عدم توان ازدواج خود هستند، جایی که با اتکا به اصول فقهی، ازدواج دو خواهر با یک مرد حرام است.
پس از انتقال ایشان به بیمارستان تهران، دکتر صفاریان وی را به فرزندی قبول میکند. صفریان در طول سالها به دلیل روابط خوبی که با مقامات کشور داشت این دو خواهر را به دیدار بسیاری از مقامات و وزرا برد. به دلیل تمایل به تحصیل و ازدواج، این دو قصد داشتند تا در سن بیست و چهارسالگی از یکدیگر جدا زندگی کنند. آنچه از روایت مستند نشان میدهد این است که این دو حتی به قیمت احتمال بالای مرگ به دنبال جداشدن بودند. در بخشی از مستند، «شیرین عبادی» وکیل دادگستری که در آن مقطع در ایران در زندگی میکرد در مورد حق انتخاب لاله و لادن در چگونگی زندگی این دو صحبت میکند.
عبادی میگوید که این حق جراح است که در فرآیند جراحی انتخاب کند کدامیک بمیرند تا دیگری زنده بماند. در ادامه به سخت بودن زندگی به هم چسبیده دو نفر صحبت میشود و نشان داده میشود که با بالا رفتن سن دو نفر این زندگی به هم چسبیده مشکلتر و خطرناکتر است و همین باعث میشود تا با وجود شانس بسیار پایین زندهماندن در عمل جراحی، این دو خطر جراحی را به جان بخرند؛ چهبسا این جراحی در این سنین پایین آسانتر انجام میشد تا زمانی که این دو نفر در سن 20 و چند سالی هستند. این مستند به لحاظ پزشکی مدعی میشود که مغز لاله و لادن دارای جمجمهای به هم پیوسته است و اتصالات عروقی میان این دو وجود دارد. با وجود اینکه پزشکان آلمانی احتمال زندهماندن دو نفر پس از جراحی جداسازی را مطرح میکنند؛ ولی همچنان مشکلات عروقی و جسمی حتی پس از موفقیت در جداسازی نیز وجود خواهد داشت.
پینوشتها
[1] سمانه ناظریان، تراژدیها و روزنامهنگاران؛ راهنمایی برای پوشش خبری مؤثرتر، نشریه رسانه، سال نوزدهم، شمار2، صص155-157
[2] روزنامه اطلاعات، 30/10/1351، ص4