در ادامه نگارنده از باب شخصیتپردازی دقیق علی نصیریان مینویسد: «برای اینکه بپذیریم که شهر و مردمان ظالمش چه بلاهایی بر سر آدمهایی نظیر او میآورد که بهکلی از اصل قصه جداافتاده است و از جمله بهانههای سست این ماجرا و همینطور رفتن به مغازه خیاطی و انتخاب و سفارش لباس عروس آن هم برای زنی که هنوز وجود خارجی ندارد و عجیب اینکه اندازههای آن را هم به خیاط میدهد. فیلم سرشار از لحظات زیبا و ناب است که در آنها باریکبینی و ظرافتکاری حالتی مینیاتوری به خود میگیرد. به نظر میآید که این لحظات حتی زندهتر و شادابتر از واقعیتهای عینی هستند (۳)».
نشریه «ستاره سینما» در اول مرداد ۵۶ درباره این اثر چنین میگوید: «آقای هالو از داریوش مهرجویی اینبار او (علی نصیریان) را محور قضایا قرار میدهد؛ «هالو» در اصل بازی نوشته برای صحنه است. مقابله یک شهرستانی با نظامهای محیطی گسترده آن از خصلتهای انسانی موجود خبری نیست. آقای هالو در شهر بزرگ دل میبازد. از افراد کلاهبردار که صداقت یک انسان برای ایشان بهترین مجال است تا سوءاستفاده کنند نارو میخورد؛ اما آنچه برای او باقی میماند دفترچهای است که اشعار پندآمیز و انسانی را در آن ثبت کرده است. در قبل مسائلی که در شهر غریب بر او میگذرد، تمام این اشعار و ضربالمثلها پشیزی نمیارزد و اصولاً با معیارهای نادرست زندگی در این جامعه، ایمان داشتن به پند و اندرزها، هالو گری او را کامل کرده است (۴)». نکته جالب اینجاست که این نقش که در اصل در نمایشنامه خود نصیریان پرورده شده بود آنقدر در چشم مخاطب موفق بود که نصیریان در چند مجموعه دیگر هم آقای هالو را تکرار کرد. «کفشهای میرزا نوروز» را میتوان نسخه تاریخی آقای هالو دانست.
از دیگر مولفههای آقای هالو و در کل سینمای مهرجویی که همواره مورد انتقاد جریانات فمینیستی در ایران بوده است؛ نوع پرداختن او بهوسیله زنان و متهمکردن ایشان است. برای درک این مسئله باید به کلیت سینمای موج نو نگاه انداخت جایی که زن بهعنوان عنصری از مدرنیسم آمرانه پهلوی مورد نقد فیلمسازان موج نو قرار گرفت. شخصیت «مهری» بهعنوان یک زن روسپی مترادف با زن شهری در نظر گرفته شده است و از همین رو هم افق با زیستجهان شهر مدرن است. وقتی هالو به مهری میگوید: «بنده اطلاع دارم. در تهران تفاوت میکند و دخترخانمها معاشرتی هستند» این در حالی است که نگاه هالو به مهری بهعنوان یک گزینه ازدواج است (۵).
آقای هالو در مجموع در راستای سنت ضدشهری سینمای ایران دهه ۱۳۵۰ موسوم به سینمای موج نو جای میگیرد؛ سینمایی که با ورود آثار ترجمهای مکتب فرانکفورت و چپ اگزیستانسیالیسم از پایان دهه ۱۳۴۰ وارد ایران شد و البته کمی هم برگرفته از سنت هیپیگری آمریکا و جشنواره موسیقی وودستاک بود که تأثیر خود را بر فرهنگ اقصینقاط جهان گذاشت. آقای هالو پلی بود تا مهرجویی از «گاو» به «دایره مینا» بهعنوان اجتماعیترین و شهریترین اثر خود برسد.
منابع:
سینمای داریوش مهرجویی - آقای هالو، نشریه ستاره سینما، ۵۷/۲/۲۳
نگاهی به آینه، سایهروشنهای بازیگری یک بازیگر، نشریه ستاره سینما، ۵۶/۵/۱
جواد نعمت الهی، زن جدید بهمثابه امر مدرن شهری در سینمای موج نوی پیش از انقلاب، نشریه مطالعات میانرشتهای، دوره ۱۵، بهار ۱۵۰۱، پیاپی ۵۴
نویسنده: سید نیما موسوی