نویسنده: سیدنیما موسوی
سونامیِ بیماریهای واگیردار
برف، علاوه بر خطر قحطیِ ارزاق خوراکی و سرمای مردافکن، موجب مرگ و میر مردم به سبب بیماریهایی چون سرخک و آنفولانزا شده بود. روزنامۀ اطلاعات در 23 بهمن، در گزارشی از شیوع این دو بیماری در روستاهای ناحیۀ سمیرم خبر می دهد و مینویسد: «آنفولانزا و سرخک در دهات محاصره شده، عدۀ زیادی را کشت. بیش از چهل هزار نفر از ساکنان یکصد روستا در حومۀ سمیرم در محاصرۀ برف هستند و هشتصد هزار دام در معرض نابودی قرار گرفتهاند. این قراء بیش از 50 روز متوالی است که در محاصرۀ برف افتادهاند و ساکنان آن بهعلت بسته بودن راهها با دنیای خارج ارتباط ندارند و از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست. گویا چهار روز قبل بولدوزری که برای برفروبی جاده سمیرم-شهرضا رفته بود در بین راه واژگون شد و خود نیز باعث انسداد مجدد جاده گردید.
دیروز یکی از ساکنان روستای سیور به نام عبدالحسین رئیسیان پس از طی مسافتی طولانی پیاده به شهرضا وارد شد و پیام تاثرآوری را به اطلاع مقامات مسئول رساند. او خبر داد بیماریهای سرماخوردگی و آنفولانزا در روستاهای محاصره شده در برف شیوع یافته و همراه با بیماری سرخک صدها نفر را مورد تهدید قرار داده است. وی افزود از چند روز قبل 12 نفر از افراد بزرگسال و خردسال در دو قریۀ «سیور» و «رودآباد» به علت ابتلا به بیماری آنفلونزا و سرخک درگذشتهاند. ضمنا طی نامهای که دیروز از طرف فرماندار سمیرم به فرماندار شهرضا رسید، از مقامات مسئول تقاضای کمک شد و شیوع بیماری در روستاهای سمیرم تایید گردید».[1]
هجوم حیوانات وحشی به شهرها
از دیگر مخاطرات پیرامون برف سنگین سال1350، ورود حیوانات وحشی به نواحی شهری و بعضا حمله به شهروندان بهدلیل گرسنگی بود؛ حیواناتی همچون خوک، کفتار و گرگ با توجه به برف سنگین، به مناطق شهری نزدیک شده بودند و گاهی به شهروندان حمله میکردند. روزنامۀ اطلاعات در تاریخ 23 بهمن، در گزارش خود این چنین مینویسد: «بهدنبال سرمای شدید، 85 راس خوک وحشی به پاشاکی حملهور شدند و مردم از شدت ترس به پشت بامها و داخل خانههای خود فرار کردند. مامورین انتظامی پاشاکی که از جریان حمله خوکها باخبر شده بودند با کمک مردم 81 راس از خوکها را کشتند و 4 خوک دیگر را زنده به دام انداختند. ...گرگهای گرسنه قراء اطراف چالوس را قرق کردهاند و شغالها در نزدیکی جاده چالوس خواب راحت را از ساکنان این منطقه سلب کردهاند».
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «شب گذشته یک دسته گرگ گرسنه به کوی شاهآباد مشهد حمله کردند و ساکنان این منطقه از شدت ترس به خانههای خود پناه بردند . دیروز شهر مشهد یکپارچه تعطیل بود. در تایباد نیز کلیۀ راهها بسته است و مدت بیست روز است از ساکنان «شهرنوباخر» اطلاعی در دست نیست».[2]
شاه حتی سفرتفریحی را کوتاه هم نکرد!
نکتۀ مهم در این میان برخورد نظام سیاسی با این بلای طبیعی است. بهدلیل متمرکزبودن حکمرانی در شخص شاه میبینیم امدادرسانی به مردم آسیب دیده به خوبی انجام نمیگیرد و در این میان، شخص شاه در اوج بلایای طبیعی در ایران حاضر نیست. او حتی حاضر نمیشود سفر خود به سوییس را کوتاه کند؛ سفر تفریحی سالیانهای که در ماه ژانویه هر سال انجام میشد و تا فوریه و مارس ادامه داشت. شاه از روز پنجم بهمن ماه ایران را به مقصد سوییس ترک کرد و تا دهم اسفند هم به ایران بازنگشت. این زمان دقیقا مصادف بود با اوج مصائب مردم ایران به خاطر برف و کولاک. روزنامۀ اطلاعات در تاریخ پنجم بهمن 1350 در باب عزیمت شاه به سفر تفریحی زمستانی به سوییس چنین مینویسد: «بعد از ظهر امروز، شاهنشاه آریامهر طبق معمول همه ساله برای انجام ورزشهای زمستانی و استراحت به سوییس عزیمت کردند. در فرودگاه مهرآباد چند تن از اعضای خاندان جلیل سلطنت، آقای نخست وزیر، روسای مجلسین سنا و شورای ملی، چند تن از وزرا، رییس ستاد بزرگ ارتشتاران، ژنرال آجودان شاهنشاه و سفیر سوییس در دربار شاهنشاهی و عدهای از مقامات مملکتی شاهنشاه را بدرقه کردند.»[3]
در چنین شرایطی شاه حتی تا دهم اسفند نیز پای به ایران نگذاشت و اوامر خود در باب رسیدگی به مردم در برف سنگین را از همان سوییس صادر میکرد. 37 روز سفر تفریحی، آن هم زمانیکه برف سهمگین در ایران باریده و درست در زمانیکه چند صد ایرانی بر اثر برف کشته شدهاند، حرکت غیرمسئولانهای از سوی شاه بود.
بازگشت شاه به ایران بعد اتمام فاجعه
سرانجام شاه در دهم اسفند به ایران بازمیگردد: «شاهنشاه آریامهر عصر دیروز از سفر اروپا به تهران بازگشتند. معظمله پنج هفته قبل، طبق معمول همه ساله برای انجام ورزشهای زمستانی به «سن موریتس» تشریف فرما شده بودند. هواپیمای حامل شاهنشاه مقارن ساعت شش و چهل و پنج دقیقه در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست و والاحضرت همایون ولایتعهد، والاحضرت شاهدخت فرحناز و شاهپور علیرضا، والاحضرت شاهپور غلامرضا، و والاحضرت شاهپور عبدالرضا و والاحضرت شاهپور محمودرضا و آقای پهلبد وزیر فرهنگ و هنر در داخل هواپیما از شاهنشاه استقبال کردند. ...شاهنشاه در پای پلکان هواپیما از نخست وزیر و حاضران در خصوص وضع هوا و بارندگی سوال کردند به عرض رسید که تا دیشب در قسمتی از مناطق اطراف تهران برف ریزش کرده است.»[4]
سفرهای تفریحی سالیانه شاه به سوئیس
مینو صمیمی مترجم سفارت ایران در سوئیس در کتاب «پشت پرده تخت طاووس» در مورد سفرهای تفریحی شاه به «سن موریتس» مینویسد: «شاه و درباریان نیز از جمله افرادی بودند که همه ساله از حدود 20 ژانویه برای اسکی و سایر تفریحات به سوئیس میآمدند و بعدا در ماه مارس به ایران بازمیگشتند تا تعطیلات بهاری خود را در ویلاهای کرانه دریای خزر بگذرانند. در بین پیستهای مختلف اسکی سوئیس، دربار ایران معمولا سن موریتس را انتخاب میکردند که گرچه محلی است بسیار لوکس و پرهزینه ولی دسترسی به آن از بقیه تفرجگاههای زمستانی سوئیس مشکلتر است.[5] نکته حائز اهمیت در جریان سفرهای تفریحی شاه به سوئیس این بود که اکثر تصمیمهای مهم سیاسی ایران در سن موریتس گرفته میشد. ...چنین حالتی باعث شده بود سن موریتس به صورت میعادگاه سران کشور، اعم از لشگری و کشوری، درآید و در حقیقت به گونهای حالت «پایتخت زمستانی ایران» را به خود بگیرد».[6]
مدیریت بحران از راه دور
شاه از سوئیس، در اولین اقدام ارتش را جهت کمک به مردم برف زده بسیج کرد. روزنامه اطلاعات در تاریخ 23 بهمن در این مورد مینویسد: «به امر شاهنشاه، برای کمک به محاصره شدگان، نیروهای زرهی ارتش وارد عمل شدند. ...شاهنشاه آریامهر این اوامر را پس از دریافت گزارش بستهشدن راهها و حوادث برف و سرما صادر فرمودند. در این گزارش تمام حوادث ناشی از برف بعرض رسید. ...اوامر شاهنشاه از دیروز به کلیه واحدهای ارتش شاهنشاهی که دارای نیروهای زرهی میباشند ابلاغ شد و این نیروبرها در صورت مراجعه استانداران و فرمانداران کل، بلافاصله عملیات خود را آغاز خواهند کرد».[7]
در قسمتی دیگر از این مطلب آمده است: «تیمسار سپهبد فاضلی سرپرست ستاد امدادی نخستوزیر عصر دیروز در یک گفتگوی تلفنی به خبرنگار ما گفت: در همان ساعت اول اطلاع از واقعه کوئین، دستور داده شد از رشت اتومبیلها [و] وسایل آب و برق سد شهبانو فرح و از قزوین تراکتور و گریدر مهندسی ارتش به طرف منطقه یخزده حرکت کنند. در تمام مدتی که ماموران راه و ارتش و ژاندارمری و سازمانهای دیگر دولتی برای باز کردن راه مشغول بودند، از مرکز قزوین با هلیکوپتر به محاصره شدگان، غذا، دارو و سوخت رسانده میشد. سه هلیکوپتر ارتشی برای دو هزار نفر محاصره شدگان در برف و سرما، مرتب نان و خرما و کشمش، گردو و دارو حمل میکرد و از آن طرف قریب 180 کودک و زن پیر و بیمار [را] به قزوین منتقل میساخت».[8]
شروع فاجعه برف و کولاک قبل از آغاز سفر تفریحی شاه
آنچه در باب برف بزرگ سال 1350 گفتنی است تضاد بین بخش دولتی و عمومی است. شاه بهعنوان مهمترین عضو بخش سیاسی و راس هرم قدرت، سفر پرخرج تفریحی به سوئیس انجام میدهد در حالیکه این سفر مصادف میشود با برف سهمگین و تاریخی آن هم با چهار هزار کشته. اسناد موجود نشان میدهد برف از مدتها قبل، حتی قبل از بهمنماه، باریدن گرفته است؛ بنابراین از همان روزهای آغاز بهمن 1350 شاهد وقوع برف سنگین در کشور هستیم. یعنی همزمان با آغاز سفر شاه به سوییس برف سنگین کشور را فرا گرفته بود.
چنانچه گذشت، روزنامه اطلاعات در 23 بهمن گزارش داده بود: «بیش از چهل هزار نفر از ساکنان یکصد روستا در حومه سمیرم در محاصره برف هستند و هشتصد هزار دام در معرض نابودی قرار گرفتهاند. این قراء بیش از 50 روز متوالی است که در محاصره برف افتادهاند و ساکنان آن بهعلت بسته بودن راهها با دنیای خارج ارتباط ندارند و از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست.»[9] بنابراین در روز شروع سفر تفریحی شاه، یعنی در 5 بهمن، حدود 30 روز بود که مناطقی از ایران در محاصره برف بودند و حتی خبری از سرنوشت ساکنان آنان در دست نبود.
البته وضعیت تهران هم چندان مطلوب نبود و برف سنگینی را شاهد بود. به طور مثال در روز دوم بهمنماه که مصادف بود با روز شنبه، مدارس تهران در اثر بارش سنگین برف به مدت سه روز تعطیل شد: «مدارس تهران 3 روز تعطیل شد. دانش آموزان باید روز سه شنبه در مدارس حاضر شوند. برف امروز تهران را غافلگیر کرد. سخنگوی وزارت آموزش و پرورش تهران اعلام کرد: به علت نامساعد بودن هوا و ریزش برف و مشکلات شدید عبور و مرور وسایط نقلیه به پیشنهاد اداره کل آموزش و پرورش و تصویب شورای آموزش و پرورش منطقه تهران، کلیه مدارس تهران برای مدت سه روز از تاریخ شنبه 2 بهمن لغایت دوشنبه، چهار بهمن تعطیل است و دانش آموزان باید صبح سهشنبه پنجم بهمن ماه در مدارس خود حضور یابند و برای اینکه به تحصیل آنها لطمهای وارد نیاید سه روز به آخر سال تحصیلی اضافه میگردد».[10]
دوگانگی تفریح شاه در خارج و سونامی برف و کولاک در ایران
21 بهمن ستاد امدادی نخستوزیر به ریاست سپهبد فاضلی تشکیل میشود؛ ولی با این وجود انگار بخش سیاسی و بخش عرفی جامعه در دو جزیره جدا از یکدیگر سیر میکنند. یکی به دنبال سفر تفریحی است و دیگری درگیر فاجعه برف. صفحه نخست روزنامه اطلاعات در تاریخ 24 بهمن 1350 بهدرستی نشان از این دوگانگی دارد. بخش راست صفحه از تلفات شدید برف در استانهای مختلف میگوید و واقعهای که در حد یک عزای ملی است و سمت چپ از سفرهای تفریحی شاه به سوئیس و علاقه وافر او به اسکی.
روزنامۀ اطلاعات در 24 بهمن، ضمن فاجعهنگاریِ برف سهمگین، در مورد علاقه شاه به اسکی در صفحه اول خود چنین مینویسد: «شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانو که برای استفاده از تعطیلات سالیانه اینک در سن موریتسِ سوئیس بسر میبرند، ساعاتی را نیز در روز به ورزش اسکی در ارتفاعات پربرف سن موریتس میگذرانند. در میان ورزشهای مختلف، شاهنشاه به ورزش اسکی علاقه خاصی دارند و این امر در وجود والاحضرت ولیعهد و دیگر والاحضرتها نیز علاقه بهخصوصی نسبت به اسکی تولید نموده است».[11]
درست در سمت دیگر روزنامه، این مردم هستند که با فاجعهای کم نظیر دستوپنجه نرم میکنند: «60 نفر زیر بهمن خفه شدند؛40 نفر از این عده، اهالی دهکدهای در سردشت بودند که در حال خواب گرفتار بهمن شدند. کمکهای ستاد امدادی به محاصره شدگان برف از زمین و هوا ادامه دارد. گلههای گرگ، شبها قوچان را محاصره میکنند. ...در اردکان و آباده حالت فوقالعاده اعلام شده».[12]
بدون شک یکی از مهمترین عوامل سقوط شاه فاصله شدید میان مردم و دربار بود. دربار نسبتی با مشکلات مردم عادی نداشت و قدرت خود را نه از مردم بلکه از منابع نفتی، ارتش، ساواک و حمایت خارجی میگرفت؛ در نتیجه نیازی نمیدید تا با متن جامعه در تعامل باشد.
حکمرانی کاریکاتوری
آنچه در بهمن 1350 رخ داد، کاریکاتوری از حکمرانی در ایران بود؛ پادشاهی که سفر 40 روزه تفریحی خود را به مجللترین هتل در سن موریتس سوییس برده است و از اسکیکردن لذت میبرد و در عین حال روزنامههای داخلی نیز مجبور به انتشار اخبار علاقه اعلیحضرت به ورزش اسکی هستند. در مقابل مردم نالانی را میبینیم که در یکی از شدیدترین برفهای تاریخ معاصر ایران گیر افتادهاند؛ شدت برف تا جاییست که از 4 هزار کشته نیز سخن به میان میآید. میتوان گفت، این تصویر کاریکاتوری در نسبت دربار با جامعه از دلایل اصلی سقوط شاه بود تا جاییکه این عدم تماس با جامعه باعث شد در فاصله چند هفته ای تا سقوط نظام پهلوی، هشدارهایی که در سطح جامعه وجود داشت برای شاه قابل فهم نباشد و همین عدم تماس باعث تسریع در سقوط نظام پهلوی گردید.
پینوشتها
[1] - روزنامه اطلاعات، 23/11/1350، ص4
[2] - همان، ص12
[3] - روزنامه اطلاعات، 05/11/1350، ص4
[4] - روزنامه اطلاعات، 11/12/1350، ص20
[5] - صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، چ8، تهران، انتشارات موسسه اطلاعات، 1374، ص99
[6] - صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، چ8، تهران، انتشارات موسسه اطلاعات، 1374، ص111
[7] - روزنامه اطلاعات، 23/11/1350، ص21
[8] - همان
[9] - روزنامه اطلاعات، 23/11/1350، ص4
[10] - روزنامه اطلاعات، 02/11/1350، ص1
[11] - روزنامه اطلاعات، 24/11/1350، ص1
[12] - همان