اقلیم ایران در طول تاریخ بهعنوان یک جغرافیای خشک شناخته شده است. آب همواره گوهری کمیاب در فلات ایران بوده است و از همین رو ساکنان این فلات برای مقابله با خطر خشکسالی دست به ابداعات فراوانی زدهاند. در برهههایی از تاریخ خشکسالیهای سنگینی در تاریخ ایران آمد تا جاییکه آب و اسطورههای ایرانی با یکدیگر همساز شدند. مرتضی فرهادی مردمشناس ایرانی اهتمام زیادی بر معرفی اسطورۀ آب در تاریخ ایران داشته است. اسطورهای که در کنار آن مفاهیم کلانی هم چون تعاون، روستا و یکجانشینی پدید آمده و حتی ایجادگر یک الهیات نوین بوده است. واژگانی همچون بستن بند، گوره، آب میان، هم آب، آب بخشی، زمین قرضی و ... مهمترین واژگان ایرانی است که پیرامون مسئله آب پدید آمده است(1). این اهمیت آب از یکسو بهدلیل خشکی فلات ایران و از سوی دیگر تبدیل ایران و عراق امروزی به نخستین مرکز یکجانشینی تاریخ بشر است.
متوسط بارندگی در ایران 250 میلیمتر میباشد که این مقدار یکسوم متوسط جهانی است از طرف دیگر بینظمی بارشها در ایران زیاد است بهطوریکه بیشتر بارشها در نیمه سرد سال و نه دوره رشد محصولات ریزش می کنند و یا در اکثر مناطق خشک داخلی بخش غالبی از بینظمی بالای بارشها از نظر زمانی و مکانی را دارد. در مجموع خشکسالی در ایران از مهمترین مخاطرات اقلیمی است که خسارات زیادی را هر ساله به بار میآورد.(2) از مهمترین ادوار خشکسالی در تاریخ ایران دهه 1340 است که پس از سال سیل آسای 1335 به تدریج دورۀ شدیدی از خشکسالی بین سالهای 1335 تا 1350 در ایران رخ داد و پایان بخش این دوره از خشکسالی برف بیسابقه در بهمن ماه 1350 بود. رامسر، رشت، اصفهان، قزوین، تهران، همدان، مشهد، اهواز، بندرعباس و کرمان از مهمترین نقاط ایران بودند که در دهه 1340 شمسی دچار خشکسالی شدند(3). حتی در شهر قزوین شایعه شده بود که بهدلیل فروش انگور کشاورزان قزوینی به میکده این شهر که در مالکیت یک فرد یهودی بود خشکسالی به قزوین سرایت کرده است. ولی به هرحال برف سال 1350 تا حد زیادی مشکل خشکسالی در فلات ایران را رفع کرد. برف مرگباری که دو هفته در ایران باریدن گرفت و طبق نقل برخی منابع تا 4 هزار نفر طی این حادثه کشته شدند(4).
روزنامه اطلاعات از روز بیستم 1350 شروع به وقایع نگاری پیرامون برف مرگبار میکند برفی که از 14 بهمن شروع به بارش کرده بود و روزنامه اطلاعات با تاخیری چند روزه وقایع پیرامون آن را بازتاب می دهد :«سرمای دیشب تبریز هفت نفر را خشک کرد. راههای تبریز هنوز بسته است. دو نفر که یکی از قرای تبریز به تبریز می آمدند دچار کولاک شدید شدند و یکی بنام حسن فرزند حیدر کشته شد و دیگری نجات یافت. در راه سراب به بستان آباد یک اتوبوس و یک مینی بوس با مسافران خود که آقای خرمی رییس سپاه دانش آذربایجان جزو آنهاست گرفتار کولاک شدید و برف گردیده و از وضع آنان اطلاعی در دست نیست. 52 سرنشین دو مینیبوس نیز در صبح دیروز در راه شبستر به صوفیان وضع نامطلوبی دارند. وزارت راه امروز اعلام داشت که یک برفروب سنگین آن ضمن عملیات در کوهستان کوهرنگ اصفهان به علت اصابت با بهمن به قعر دره دویست متری سقوط کرد و حسین فلابادیون راهدار جوان شهید گردید. راهدار با برفروب خود برای نجات صدها مسافر ساعتها در ارتفاعات کوهرنگ فعالیت کرد و پس از باز نمودن راه دچار بهمن شد.(5)»
در تاریخ بیستم بهمن، نویسنده با سانسور آنچه که در تهران میگذرد وقایع شهرهای پیرامونی را بازگو می کند. در این روایت ضمن اینکه کمتر به کشتار گسترده اشاره است ، بیشتر این اشارات به محاصره مردم در برف و نیز افزایش قیمت ارزاق در شهرهایی مثل تبریز و رشت است :« 40 خانوار زیر بهمن مدفون شدند. برف و سرما به معنای وسیع کلمه ایران را از حرکت و فعالیت بازداشته است. در شمال شرق، غرب و مرکز ایران برف بی وقفه و شدت میبارد و سرما روزگار را بر مردم سیاه کرده است. ریزش بهمن و سرمازدگی عده زیادی را به دیار عدم فرستاد و زندگی گروهی دیگر را نیز به خطر انداخته است. دیروز را به جرات می توان یکی از سخت ترین روزهای زمستان های یک قرن اخیر دانست و این گزارشی است از آنچه که برف و سرما دیروز برسر مردم ایران آورد. در محلات حمزه آباد و درقینی پیرانشهر چهل خانوار زیر ماندهاند. خانههای واقع در این 2 محله در کنار جاده پیرانشهر و در دامنه کوهستان قرار دارد. چند بهمن عظیم دیروز بر روی حمزه آباد و درقینی سقوط کرد و چهل خانوار زیر خروارها برف و سنگ و یخ مدفون شدند. از این چهل خانوار تنها چند نفر موفق به فرار شدهاند و جریان را به اطلاع ساکنان پیرانشهر رساندند. تهران با پیرانشهر ارتباط تلفنی و کاربر ندارد و خبرنگار ما در تبریز پس از 8 ساعت موفق شد این گزارش وحشتناک و تکان دهنده را از پیرانشهر دریافت و به تهران مخابره کند. شهر رشت در قشر ضخیمی از برف مدفون شده است و با ریزش برف مداوم بر ارتفاع برف افزوده می شود. و بیش از یک هزار خانه ویران شده است. خبرنگار اطلاعات در گزارش تلفنی خود رشت را به ویرانه های استالینگراد بعد از جنگ تشبیه کرده و گفت این شهر کوچکترین شباهتی به یک شهر آباد و پرجمعیت ندارد. امور بازرگانی مختل شده است و ساکنان خانه های ویران شده هم اکنون در مساجد و تکایابسر میبرند و اگر کمکهای فوری به آنها نرسد با وضع اسفناکی مواجه خواهند شد. نفت در رشات حکم کیمیای را پیدا کرده و نفت موجود در مخازن تمام شده و کلیه عاملین فروش نفت دکاکین خود را بسته اند و از دست شرکت نفت ناحیه گیلان نیز کاری ساخته نیست. ذخیره آرد کارخانه آردسازی رشت نیز تمام شده شده و اگر گندم به موقع به رشت نرسد خطر کمبود نان ساکنان این شهر برف زده را تهدید میکند. قیمت برنج دو برابر شده و افراد کمدرآمدی که قدرت خرید برنج رات ندارند مجبورند با نان شکم خود را سیر کنند.(6)»
منابع و مآخذ:
1- مرتضی فرهادی، فرهنگ یاری در آبیاری، نشریه جهاد، فروردین 1366، شماره 97، صص 10- 11
2-رضا دوستان، تحلیلی بر خشکسالیهای ایران در نیم قرن گذشته، پژوهشهای اقلیم شناسی، سال ششم، شماره 23، پاییز و زمستان 1394، ص3
3- همان، صص12 – 16
4- 1972 Iran blizzard (در مدخل ویکی پدیای انگلیسی)،
5- روزنامه اطلاعات، 20 بهمن 1359، ص4
6- روزنامه اطلاعات، 20بهمن 1359، ص12
نویسنده: سیدنیما موسوی