نویسنده: حسین یگانهپور
«یا مینی یا مانی»[1]؛ این عبارت را مردی بر زبان میآورد که از مینیژوپ پوشی زنش به ستوه آمده بود و حالا پایش به دادگاه باز شده بود؛ او هرچند مخالف مد روز نبود اما دلش هم نمیخواست زنش، هرجور لباسی بپوشد؛ آن هم لباس کوتاهی مثل مینیژوپ!
جعفر آقا راغبی، شهروندی تهرانی بود که در نیمه سال 52، سر شکایت همسرش از او، در محضر دادگاه حاضر شده بود؛ چراکه، سر گلهگذاری از پوشش خانم، این مرد از خانهاش قهر کرده بود و به زنش خرجی نمیداد!
جعفر آقا که وانمود میکرد علاوه بر روشنفکری، خیلی هم دستودلباز است، قسم میخورد که جدیدترین شلوارها و پیراهنهای ماکسی را برای زنش میخرد اما با این وجود، همسرش میگوید: «فقط مینیژوبه که یک زن را زیباتر از آنچه هست نشان میدهد!»
به گفته جعفر آقا، مینیژوپِ همسرش باعث شده بود نگاهِ تمام مردهای خیابان را دنبال خودش بکِشاند یا اینکه در مهمانی، «نگاههای حریصانه همه مردهای مجلس را به خود جلب کند.»؛ موضوعی که هرچند همه مردهای غریبه از آن لذت میبردند اما سخت، باعث ناراحتی و رنجش همسرش میشد.
درنهایت در این پرونده، بازپرس توانست میان این زن و شوهر، صلح و صفا برقرار کند تا آقا به خانه برگردد و خانم، دامنهایش را بلندتر کند[2]؛ اما داستان مینیژوب مسألهای نبود که فقط به این خانواده ختم شود و موضوع، به همین راحتیها هم حلوفصل نمیشد!
در پروندهای دیگر، مینیژوپ اینبار، زندگی یک خانواده را درگیر خود کرده بود؛ حسینآقا بنّا که عیالوار بود و درآمدش از کار بنّایی بد نبود، روزانه هفتاد تومن دستمزد میگرفت، ولی با این وجود، فقط روزی 5 تومن خرجی به زنش میداد!
زن این خانواده اما به خاطر شکایت از خرجی کم، پلههای دادگستری را با دو تا بچه قدونیمقد بالاوپایین نمیرفت؛ خانم حسینآقا فهمیده بود که شوهرش، با زنهای مینیژوبپوش رابطه دارد و بیشتر درآمدش را در سینما و کافه با این دختر و آن دختر خرج میکند؛ حالا او از محضر دادگاه خواسته بود تا ترتیب طلاقشان را بدهد و همسر بیوفا را به آرزویش، یعنی ازدواج با یکی از همین مینیژوپپوشان برساند!
اما برخلاف انتظار، دادستان دستور داد تا بنّای عاشقِ مینیژوپ را به جرم رابطه با زنهای دیگر دستگیر کنند![3]
در میان همه حواشی گفته و ناگفته از این پوشش اختیاری اما دردسرساز، ماجرایی است که طبل رسواییاش دور دنیا را پیچیده است؛ ماجرای عملۀ روستایی که با مشاهده زنی مینیژوپ پوش در خیابان، عنانِ اختیار از کف داده و دیوانهوار به قصد تعرض یا تجاوز به این زن حملهور شده بود؛ اهمیت این ماجرا بیشتر به دلیل بازتاب وسیع و بیسابقه آن در سرتاسر ایران و حتی در نقاطی دیگر از جهان است ... که با توجه به همین بازتابهای گسترده، نشریه توفیق در نخستین شماره خود در سال ۱۳۴۷ خورشیدی، عمله دخیل در این واقعه را به عنوان مرد سال انتخاب کرد![4]
افزایش ناامنیهای اجتماعیِ حاصل از انتخاب این نوع پوشش برای جامعه، و آسیب آن به کانون خانواده و نیز مزاحمتهای پیدرپی، صدای مردم بهویژه خود مینیژوپ پوشان را هم درآورد.
بهعنوان نمونه، دختری از رشت برای مجله زن روز نوشت: «نه میشود مینی پوشید و نه ماکسی؛ چون به محض اینکه یکی از این دو مدل لباس را به تن کنیم، با ناراحتیهای زیادی مواجهیم. راه افتادن دستههایی از جوانان بیتربیت به دنبالمان همان و متلکباران کردنهایی که از خجالت سرخ میشویم، همان!.... قدم به خیابان که بگذاریم آنوقت است که سیل متلکهای زشت و بیپروای جوانان ولگرد به سویمان جاری میشود و گاهی کار به جنجال و کشمکش میکشد و دست آخر، پشیمان از اینکه از خانه خارج شدهایم، مثل مرغ به لانهمان پناه میبریم.»[5]
مجله زن روز
این نگرانی و دردسرهای عظیم آن، تا جایی پیش رفت که سازمان شاهنشاهی هم وارد عمل شد و طی بخشنامهای، قانون ممنوعیت تردد برای مینیژوپ پوشان را به این سازمان وضع کرد[6]، تا شاید بدین وسیله، با باز نشدن راه عشوهگری و طنازی در سازمانهای وابسته، از سرعت عمل و دقت کارکنان کاسته نگردد!
----------------------------------------------------
پینوشتها:
[1] (یا مینی ژوب یا پول)
[2] مجله سپید وسیاه / 14/06/52
[3] مجله سپید وسیاه /21/06/1352
[4] ویکیپدیا، مینیژوپ
[5] مجله زن روز 16/03/46
[6] سپید وسیاه 27/04/52