مادر، تو را به خدا دیگر لخت نشو!
سعید امینی
اگر هنوز نام «فردین» به عنوان ستارهی فیلمفارسیهای قبل از انقلاب و مخصوصا دههی چهل یکهتازی میکند، بد نیست بدانید که بین بازیگران زن نیز «فروزان» از چنین جایگاهی برخوردار بود. فروزان در فیلمهای دههی چهل نقشِ مقابل فردین را ایفا میکرد و زوج هنری این دو بازیگر تضمینی بود برای فروش فیلمهای آن دوران. اگرچه فروزان کار خود را در چندین فیلم با نقش یک دختر نجیب و سنگین و باوقار آغاز کرده بود، اما اینگونه نقشها برای او شهرت چندانی بهبار نیاورد و بعد از «گنج قارون» و ظاهر شدن فروزان با پوششهای برهنهتر بود که شهرت زیادی به دست آورد و با ادامهی این روش در فیلمهای بعدیاش، لقب «ستاره سکسی» مطبوعات و جامعه را ازآن خود کرد.
اواخر دههی چهل و آغاز دههی پنجاه، سینمای ایران نیز همگام با جامعه، شروع به پوستاندازی فرهنگی کرد. با فعالیت کارگردانان «موجنو» و استقبال از اینگونه فیلمها، کمکم فیلمفارسی و ستارگان آن نیز به حاشیه رفتند. هرچه از دههی چهل به اینسوتر میآییم، بازار فیلم فارسی از رمق میافتد؛ سالهایی که از آن به عنوان رکود سینما یاد میشود و این رکود در سالهای پنجاه و پنج تا وقوع انقلاب اسلامی به اوج خود میرسد.
جامعه در این مقطع به بازیگری زنان واکنش مثبتی نداد، خصوصا اگر این بازیگری همراه با برهنه شدن و بازی در نقشهای مبتذل همراه میبود. از اینرو ستارگان سینما، برای اینکه فرزندانشان از کنایه و طعنه همکلاسیهایشان در امان باشند، فرزندان خود را به مدارس و پانسیونهای اروپایی و خارجی میفرستادند. پسر فروزان نیز ازجمله این دانشآموزان بود و مادرش او را برای تحصیل راهی سوئیس میکند. اما ظاهرا نقشها و عکسهای فروزان برای همکلاسیهای سوئیسی نیز عادی جلوه نکرد. طولی نکشید که پسرک بیگناه آنجا نیز انگشتنما و سوژه طعنه و تمسخر دانشآموزان شد. دیگر تاب نیاورد و تصمیم گرفت نامهای خطاب به مادرش نوشته و با او درددل کند. او از مادر خود و القاب و نقشهایش در فیلمها شرمسار است و از او خود میخواهد که دیگر در فیلمها «لخت» نشود و به خاطر پول در هر فیلمی بازی نکند.
مجله سپیدوسیاه در تاریخ 08/02/1350 این نامه را منتشر میکند. اینکه این نامه چگونه سر از دفتر این مجله درآورده مشخص نیست؛ اما در مطبوعات آن مقطع هیچ تکذیبیه و واکنشی از طرف فروزان یا پسرش دال بر رد این نامه وجود ندارد. تغییر نقشهای فروزان در دههی پنجاه و همکاری او با کاگردانان «موجنو» میتواند مؤید این باشد که این نامه کار خود را کرده و نقطهی عطفی در کارنامهی هنری فرزوان بوده است. در ادامه تصویر و متن این نامه را مشاهده میکنید.
«این هفته در میان نامههایی که به دفتر مجله رسیده نامهای هم به اسم پسر فروزان که در سوئیس تحصیل میکند به دست ما رسید. این نامه که با خطی کودکانه نوشته شده بود در هیئت تحریریه مطرح گردید و قرار شد اول با خانم فروزان در آن باره تماس گرفته شود ولی متأسفانه به ایشان دسترسی پیدا نکردیم چون نامه دارای نکات جالبی بود تصمیم گرفته شد پس از حذف بعضی قسمتها و اصلاحاتی که از نظر املائی و انشائی می بایستی در آن داده شود چاپ گردد.
اینك این شما و اینهم این نامه جالب و خواندنی:
مادرجان گاهی فکر میکنم چرا ستارگان سینما به احساسات فرزندان خود اهمیت نمیدهند، به شخصیت آنها توجهی ندارند و فکر نمیکنند بعضی کارها، حرفها و شایعات دل آنها را میشکند.
مادر جان! ببخش اگر نامهی خود را بد آغاز کردهام، در این هنگام من از غصه سرشارم، قلبم گرفته است. زیرا یکی از دوستانم بمن گفته:
- مادرت همونه که توی فیلم ها لخت ظاهر میشه!؟ و شاید تعجب کنی در این کشوری که من تحصیل میکنم، چگونه تو را میشناسند. در اینجا نه تو و نه هيچ يك از هنرپیشگان ایرانی معروفیتی ندارند. این حرف را یکی از بچههای هموطنم که با من در يك مدرسه، در این دیار غربت تحصیل میکند به من گفت. و باور کن مادر، خونم بجوش آمد. میخواستم که خشمم را در مشتهایم جای دهم ودندانهایش را در دهانش بریزم.
تو خوبی مادر، بی اندازه دوست دارمت، چونکه کاملا به این مسئله واقفم، هر کاری که تو میکنی تا اندازهای مربوط به من میشود. اگر درآمد تو بیشتر گردد، وضع مادی و ظاهری من بهتر خواهد شد و همه تلاش تو سعادت و خوشبختی من است.
اگر از تو بپرسم چرادر فیلم ها لخت میشوی: بدون شك مخارج گران امروزی را به چشمم خواهی کشید و خواهی گفت:
- به این دلیل در فیلمها برهنه میشوم که برای اینکار بیشتر به من پول میدهند .
اما این جواب، راضیم نمیکند، من ترجیح میدهم که تويك هنرپیشه ساده باشی، و درآمدت کم باشد و من به جای آنکه در یکی از بهترین مدرسههای اروپا تحصیل کنم در يك مدرسه كوچك کشور خودمان درس بخوانم ولی از این حرفها نشنوم.
انتظار نداشته باش چون در اروپا تحصیل میکنم، چون در اروپا برهنگی چیز مهمی نیست، مثل مردم غرب شوم، نه... من هنوز تا این درجه گرفتار تغییرات فکری و اخلاقی نشدهام. تازه اینجا هم که پسر یکی از هنرپیشههای زن اروپائی با من هممدرسه است، اغلبِ بچهها برای همین اذیتش میکنند.
مادرجان اصلا بیا باهم این مسئله را حلاجی کنیم، تو چرا در فيلمها بازی میکنی؟ برای آنکه زیبایی، خب مادر قشنگ من بیا و زیبایی چهره خود را با هنر بیامیز و عرضه کن نه با سكس. تو هیچگاه اندیشیدهای، اگرمن فیلمهایت را تماشا کنم، اگرمن عکسهایت را در مجلات ببینم که برهنهای و در آغوش مردان دیگر قرار داری چه حالی پیدا خواهم کرد؟
توهیچگاه فکر کرده ای احساس من نسبت به هنرپیشه های مردی که با تو در فیلمها همبازی میشوند، حریصانه بر لبان و صورتت بوسه میزنند و ترا تنگ در آغوش میفشارند چیست؟
شاید، من نباید خودم را داخل معقولات کنم! مادر خوب و قشنگم، همین حالا سخت دل شکستهام
و فکر میکنم باید حرفهایم را ابراز نمایم، من از تو پول زیاد نمیخواهم، مدرسه درجه يك فرنگی نمیخواهم. من با بازیگری تو در فیلمها مخالفت ندارم ولی با برهنه شدنت سخت مخالف هستم.
مادر جان اگر به احساس و شخصیت فرزندت احترام میگذاری، اگر سربلندی و افتخار مرا میخواهی بیا و دیگر در فیلمها برهنه نشو و به یاد داشته باش، پسرت هر چه بزرگتر شود، بیشتر از لخت دیدنت در فیلمها زجر میکشد.
مادرجان من نمیدانم اصلا این نامه به دست تو میرسد یا نه. چون قصد ندارم آن را برای تو بفرستم. من این را در دفتر خود نوشتهام و شاید هرگز برای تو نفرستم و از این نامه فقط یکی از همشاگردیهایم خبر دارد.
ولی اگر روزی جرات کردم و آنرا برایت فرستادم یا به وسیله دیگری به نظرت رسید تو را به خدا، از دست من عصبانی نشو. من این را فقط بخاطر علاقهای که به تو دارم مینویسم، مادر قشنگم تو میدانی که در دنیا هیچ چیز به اندازه عشق يك فرزند به مادرش خصوصا که آن مادر مثل تو قشنگ و دوستداشتنی باشد بزرگ نيست.
و فرزند تو - س...»[1]
[1] . سپید و سیاه 8/2/1350