نویسنده: حسین یگانهپور
تابستان سال ۵۲، بازار ترانه و موسیقی هم داغ بود و هر خوانندهای برای خودش هوادارانی داشت. اگر کسی از این طیف میتوانست با دربار هم رابطه برقرار کند، برای خودش قدرت و نفوذی دستوپا میکرد و به قول معروف، نانش در روغن بود.
یک روز در راهروی دادسرای تهران، خبری منتشر شد که خوراک خبری خبرنگاران بود و مورد علاقه مردم کوچهوبازار؛ خبر "چکهای بیمحل گوگوش"؛ خوانندۀ شهرهای که در مجالس خصوصی دربار نیز حضور مییافت.[1]
باردیگر، این نام، داغترین موضوع هنری روز را به وجود آورد و خبرهای مربوط به او، در سراسر کشور، دهان به دهان نقل شد. گوگوش که حالا به عنوان «بدهکار بزرگ» شهرت یافته بود، در آستانه زندان قرار گرفت.[2]
«پس از چاپ این خبر در روزنامه ها و مجلات، به تدریج بر تعداد شاکیان افزوده شد. به دستور دادستان تهران، یک شعبه بازپرسی به طور اختصاصی مأمور رسیدگی به پروندههای شاکیان مربوط به چک های بیمحل گوگوش شد. هر روز بیش از پنجاه نفر مقابل شعبه بازپرسی که به شعبه گوگوش معروف شده بود، صف میبستند تا شکایت خود را پیگیری کنند. یک کابارهدار معروف به نام قربانی[3] که شوهر او بود به خاطر باختهایش در قمار به جای دادن پول به طلبکاران از حساب بانکی گوگوش چک می کشید که همه این چک ها بیمحل بودند.»[4]
هرچند عدهای هم معتقد بودند که محمود قربانی، کابارهدار بزرگ شهر، این هزینهها را با اعتبار گوگوش خرج کرده تا از همسرش، یک هنرمند بینالمللی بسازد که نامش در سراسر جهان بر سر زبانها بیفتد. قربانی، شبوروزش را خرج گوگوش کرده بود و برایش پول هزینه میکرد؛ از تبلیغ برای او دریغ نداشت؛ و این خبرها باعث میشد عکسهای بزرگ و رنگی گوگوش، روی جلد مجلات پرتیراژ تهران چاپ شود.[5]
مجله سپید و سیاه
تلاشهای قربانی باعث شده بود، دستمزد خوانندگیِ گوگوش، از شبی 150 تومان به شبی 10 هزار تومان تبدیل شود.[6] در همین ایام، بین زن و شوهر اختلافاتی به وجود آمد و گوگوش تصمیم به جدایی از محمود گرفت.[7]
حضور گوگوش در کابارههای رقیبِ همسر سابقش، باعث شده بود که مورد غضب قربانی قرار گیرد و او را تهدید کند که در صورت این رویه، چکهای سفید امضای او را به اجرا خواهد گذاشت.[8]
از طرفی هم، طلبکاران با گرفتن حکم جلب، مانع بزرگی بر سر راه گوگوش بودند و او از ترس ماموران، فرار میکرد و در برنامههای کاباره حاضر نمیشد. [9]
گوگوش که در حلقه نزدیکان دربار به شمار میرفت تا جایی که در مراسم جشن تولد ولیعهد نیز برنامه زنده اجرا نمود، راه خلاص را استفاده از موقعیت و نفوذ خود در دستگاه قضایی یافت.
گوگوش به همراه وکیلش نزد وزیر دادگستری رفت. (مجله سپید و سیاه)
او به همراه وکیلش در دادگستری حاضر شد و بدون هیچگونه نگرانی و هراسی، بدون اینکه به دادیار مربوطه که برایش احضاریه فرستاده بود مراجعه کند، یکراست به نزد وزیر دادگستری رفت تا به قول خودش، یا زنگی زنگ یا رومی روم باشد! با دستور مقام بالای قضایی، با این استدلال که چک مدتدار بوده و یا سفیدامضا صادر شده و وصف ماده 310 قانون تجارت را ندارد، دستور منع پیگرد صادر کرد! این اولین بار بود که این اتفاق میافتاد و پس از آن، این موضوع مطرح شد که بسیاری از چکها این وضعیت را دارند و چرا باید صادرکنندگان آن تحت تعقیب قرار بگیرند، اما فلانی چون خواننده مشهوری است، مستثنی باشد.[10]
بدینگونه بود که قانونی که به «قانون گوگوش» شهرت یافت به وسیله یک خواننده به اقتصاد ایران تحمیل شد.[11]
----------------------------------------------
پینوشتها
[1] احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، ص 72
[2] سپیدوسیاه 16/05/82
[3] محمود قربانی متولد 25 آذر 1326 در تهران همسر سابق گوگوش
[4]. محمد بلوری، خاطرات شش دهه روزنامه نگاری، ص 86
[5] سپید و سیاه 16/08/52
[6] سپید و سیاه 16/08/52
[7] همان
[8] همان
[9] همان
[10] www. tejaratefarda.com/بخش-ایران-اقتصاد-41/23398-قانون-گوگوش-قانون-شوهرگوگوش
[11] www. khabaronline.ir/news/675729/قانونی-که-فائقه-آتشین-به-اقتصاد-ایران-تحمیل-کرد