آرشیو مقالات

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده
از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله

دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

گذر سودمند هنرمندان از معبر اوقات فراغت

توجّه به اوقات فراغت و چگونگیِ گذرانش، یکی از دغدغه‌های اصلی تمام افرادی است که برای وقت خویش ارزش قائل‌اند. در این یادداشت به اوقات فراغت هنرمندان پیش از انقلاب سرک می‌کشیم و در جستجوی آنیم که بدانیم آن‌ها اوقات خالی خود را چگونه پر می‌کردند و مطالعه در اوقات فراغت آنان چه نقشی داشته است.
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

دود تهران را تهدید می‌کند!

شاید فکر کنید ترافیک و دود تهران محصول امروز است، اما کافی است ورق‌های قدیمی مطبوعات را برگردانید تا ببینید این شهر، از سال ۱۳30 نفسش به سختی بالا می‌آمد. از طرح‌های زوج‌وفرد سال ۱۳۵۶ گرفته تا هشدارهای وزرا و شهرداران آن زمان که در بوقِ بی‌هوای تهران دمیدند، همه یک تصویر مشترک دارند: شهری گرفتار در حلقه‌ی دود و بی‌تدبیری. امروز در تاکسی، همان حرف‌هایی را شنیدم که مردم آن سال‌ها می‌گفتند…
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

حمایت رژیم پهلوی از فلسطین

محمدرضا پهلوی زبان از محکومیت اشغال فلسطین نمی‌بست، اما در عمل، دفتر اقتصادی اسرائیل را در تهران باز نگه می‌داشت. پسرش رضا پهلوی اما همین حمایت نیم‌بند را از پدر به ارث نبرد. یادداشت پیش رو از مواضع پدر و پسر نسبت به اشغال فلسطین می‌گوید.
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

زن عروسکی (1)

زن عروسکی، قصه‌ای است که از لباس‌های کوتاه حرمسرای قاجاری شروع شد، با کشف حجاب پهلوی ادامه یافت و به تصویری رسید که جامعه، آن را زرق‌وبرق و پوچی تعریف می‌کرد و به اصطلاح زن عروسکی لقب میداد.
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

زن عروسکی (2)

زندگی‌ زنان عروسکی در یک دور باطل گیر کرد: عروسک‌شدن برای پول، و پول‌درآوردن برای عروسک‌شدن. چرخه‌ای که جیب عده‌ای خاص را پر کرد، ولی بنیان خانواده، اقتصاد و نگاه جامعه به زن را تهی ساخت.
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

زن عروسکی (3)

پردۀ نقره‌ای سینما در دهه‌های پهلوی، برای زنان بازیگر گاهی مثل یک قفس پرزرق‌وبرق بود؛ قفسی که از بیرون، آزادی و شهرت نشان می‌داد، اما درون آن، خبر از مردسالاری، معامله‌های پنهانی و باج‌دادن برای دیده‌شدن داشت. روایت‌های خودِ زنان بازیگر آن دوره ـ از فرزانه تأییدی تا مرجان و آذر شیوا ـ گواهی صریح بر شرایطی است که در آن هنر کم‌اهمیت‌ترین دارایی‌شان بود و بدن مهم‌ترین ابزار سنجش.
دکتر اقلیما انصاری
دکتر اقلیما انصاری

زن عروسکی (4)

در این یادداشت، نظراتی را مرور می‌کنم که از ارتشی و دانشجو گرفته تا کتاب‌فروش و آرایشگر، جامعه‌ای را نشان می‌دهد که دیگر نمی‌خواست زنِ بازیچۀ مد و خودنمایی را بپذیرد و مردمی که بعد از تجربه تحقیر و بی‌اعتباری، فریاد زدند زن عروسکی نباشید. این صداها، جمعیت بزرگی را خطاب قرار می‌دادند که آزادی و برابری را در ظاهر مردانه و پوشش پرزرق‌وبرق جست‌وجو می‌کردند، اما مقصدشان سراب بود.
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

داستان یک ورزشگاه فراموش‌شده (2)

روایت این سالن ورزشی روایت درهم‌آمیختگی ورزش و سیاست در دوره پهلوی دوم بود که در آخر با حادثه‌ای دراماتیک روبرو شد. سالن محمدرضا شاه، جایی که روزی صدای سخنرانی‌های آتشین شاه در حمایت از اصلاحات ارضی در آن می‌پیچید، روزی خود در آتش سوخت.
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

داستان یک ورزشگاه فراموش‌شده (1)

بهره‌بردن از رویدادهای ورزشی در نظام‌های اقتدارگرا جهت افزایش حیثیت سیاسی مورد استفاده بوده و کارکرد آن فراتر از رقابت ورزشی است؛ شاه نیز از این قاعده مستثنا نبود. کارکرد سالن محمدرضا شاه نیز منحصر به فعالیت‌های ورزشی نبود. در سال‌های بعد سالن محمدرضا شاه تبدیل به محل برگزاری رویدادهای سیاسی شده بود...
هادی اولاد
هادی اولاد

ارزش‌ها همیشه ارزشند

تعدادی مصاحبه‌ و گفتگوهای تصویری و مکتوب از هایده موجود است که بیشتر به فعالیت‌های هنری و زندگی شخصی او پرداخته است؛ اما در خلال همین گفتگوها، مواردی از عقاید و افکار او را می‌توان یافت که بسیار جالب، جذاب و تأمل‌برانگیز است.
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

دیو سپید (3)

شاه و درباریان همه ساله از حدود 20 ژانویه برای اسکی و سایر تفریحات به سوئیس میرفتند و در ماه مارس به ایران بازمی‌گشتند تا تعطیلات بهاری خود را در ویلاهای کرانه دریای خزر بگذرانند. این سفر در سال 1350 با بارش سنگین برف مصادف شد؛ اما برخلاف انتظار، شاه حتی سفر خود را کوتاه هم نکرد و صدها تن از مردم بر اثر این بحران جان باختند. این یادداشت روایتی غم‌‎آور از یخ‌زدگی مردم در زمستان 1350 و تفریخ اسکی شاه در سوئیس را بیان می‌کند.
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

دیو سپید (2)

در سال 1350 برف، شهرهای مشهد، قوچان، شیروان، بجنورد، درگز، سبزوار، نیشابور، تربت حیدریه، تایباد، فریمان، تربت جام، سرخس و کلات را به محاصره درآورده و نرخ مایحتاج عمومی در این شهرها تا چند برابر افزایش یافته است. در این فاجعه ملی «شاه» کجاست و به چه کاری مشغول است؟ در این یادداشت روایتی از این بحران تاریخی و نقش شاه در حل آن را خواهیم خواند.
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

دیو سپید (1)

در بهمن‌ماه سال 1350، برف مرگباری در ایران باریدن گرفت که به عنوان مرگبارترین کولاکِ تاریخ در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. در این بارش سنگین، مناطقی از ایران به طور کامل زیر برف مدفون شد و در عین ناباوری 4 هزار نفر کشته شدند. این سلسله یادداشت‌ها در سه شماره به واکاوی این فاجعۀ تاریخی می‌پردازد.
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

لاله و لادن (قسمت دوم)

از روزهای کودکی در بیمارستان نمازی شیراز تا پرواز به سنگاپور برای آخرین جراحی، زندگی لاله و لادن بیژنی همیشه زیر ذره‌بین رسانه‌ها سپری شد. روایت این بخش، از خاطرات پدر دربارۀ جدایی ناخواسته از دخترانش تا نامه‌نگاری‌ با دکتر «کیت گوه» و لحظات پراضطراب در بیمارستان رافلز، تصویری زنده از مسیری می‌سازد که سرانجام به تراژدی تیرماه ۱۳۸۲ ختم شد؛ تراژدی‌ای که چشم میلیون‌ها نفر در ایران و جهان آن را دنبال می‌کرد و هنوز هم سایه‌اش بر حافظۀ جمعی باقی است.
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

لاله و لادن (قسمت اول)

لاله و لادن بیژنی، دوقلوهای به‌هم‌چسبیده‌ای که از نخستین روزهای تولدشان، نگاه حیرت‌زدۀ پزشکان و کنجکاوی رسانه‌ها را به خود جلب کردند، بیش از سی سال زندگی مشترکِ ناگزیر را تجربه کردند؛ زندگی‌ای که از دیدار با سران کشور تا حضور در دانشگاه و تلاش برای جدایی، همه در قاب دوربین‌ها و تیتر روزنامه‌ها رقم خورد. تیرماه ۱۳۸۲، آنان با پذیرش خطر مرگ تصمیم گرفتند جراحی جداسازی را انجام دهند؛ رویدادی که در فضای رسانه‌ای ایران و جهان به یک تراژدی تبدیل شد. این یادداشت، نه یک روایت ساده که بازتاب این تراژدی در رسانه‌ها و مطبوعات را بیان می‌کند.
حسین یگانه‌پور
حسین یگانه‌پور

بهار و دولت هویدا

سردبیر وقت کیهان، دو ماه تمام روی «مهدی بهار» کار کرد و او را پُخت که می‌تواند اندیشه‌ها و عقیده‌های خود را بی‌کم‌وکاست در روزنامه انتشار دهد؛ اما گویا او را فریب داده بود؛ زیرا زمانی که بهار مشتاقانه منتظر انتشار یادداشت تحلیلی‌اش بود اتفاق دیگری رخ داد که او را شوکه کرد ...
حسین یگانه‌پور
حسین یگانه‌پور

آخرین عشق شاه

حتی تصورش را نمی‌کرد در مجلس مهمانی، با شاه از نزدیک روبرو شود، حالا خود را در آغوش شاه در حال رقص می‌دید...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

مرگ اسرارآمیز جلال (2)؛ روایت شمس

«شمس» در مصاحبه‌هایش صحبت از یک قتل مرموز به میان می‌آورد و برادرش را کشته‌شده ایادی رژیم می‌داند. او در سالگرد مرگ جلال در مصاحبه با روزنامه جوان، این‌گونه غروب جلال را روایت می‌کند...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

مرگ اسرارآمیز جلال (1)؛ روایت سیمین

در فضای آشفته و پر ابهام روزهای بعد جلال، دو روایت مرگ متضاد در مقابل یکدیگر شکل گرفت. روایت اول را همسرش «سیمین دانشور» ارائه کرد. او فقط همسر جلال نبود؛ بلکه خود نویسنده‌ای چیره‌دست و توانا بود. او در «غروب جلال» روزهای منتهی به مرگ جلال را با قلم شیرین و شیوایش این‌گونه روایت می‌کند ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

شهید کامران نجات اللهی

نجات اللهی بعد از ظهر پس از ناهار روی بالکن آمد. او می‌خواست حرکت‌های داخل خیابان را شاهد باشد. ولی همان لحظه صدای شلیک به گوش رسید...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینما، سایه‌ای بر فکر و خیال؛ تسخیر خیال

سینما، قدرتمندترین هنری است که خیال را تسخیر می‌کند؛ گاه با برانگیختن آن، تلنگری به اندیشه‌مان می‌زند و روزنه‌ای نو به رویمان می‌گشاید، و گاهی نیز چونان حجابی، تعقل را می‌پوشاند و مسیر فکر را می‌بندد. این یادداشت رفت و برگشتی است میان نظر و روایت تاریخ در این موضوع جذاب و عمیق...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینما، سایه‌ای بر فکر و خیال؛ اعتیاد به سینما

آن زمان که تلویزیون فراگیر نشده بود پرده نقره‌ای سینما مردم را جادو می‌کرد و علاقه‌مندان به سینما را در عشق خود می‌سوزاند که پیامدهای منفی نیز به دنبال داشت. در این یادداشت روایت‌های بسیار جالبی از این معضل خواهیم خواند ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینما، سایه‌ای بر فکر و خیال؛ از عشق به سینما تا مسخ فرهنگی

اهل سلطه برای تسخیر دیگران از طریق ضعف‌ها و نقص‌های آنان وارد عمل می‌شوند. خرگوش را با هویج، موش را با پنیر، و کبوتر را با دانه می‌فریبند؛ دیدن فیلم‌های «بروس لی»، «جیمز باند» و یا «رمبو» می‌تواند مخاطب مستعد را از طریق پاسخ‌هایی که به نیازهای کاذب قوه غضبیّه‌اش می‌دهد، از خود بیگانه کند و به تسخیر کامل بکشاند ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

وقتی صحنه‌ها عریان می‌شوند!

وقتی صحنه‌های جنسی دیروز دیگر عادی شد، برای حفظ مخاطب امروز چه می‌توان کرد؟ چاره چیست؟ بسیار خوب، صحنه‌ها را عریان‌تر می‌کنیم و چاشنی خشونت و سادیسم هم بر آن می‌افزاییم؛ لااقل تا مدتی بازار را از دست نخواهیم داد! یادداشتی که پیش روی شما قرار دارد غم این سقوط فرهنگی است که واژه‌ها را پریشان کرده.
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ فریب گیشه، فریاد تن؛ بازخوانی تن‌نمایی در سینمای فیلم‌فارسی

روایت زنان در بستر فیلم‌فارسی، بازگوکننده‌ تقابل دردناک میان رؤیای ستاره‌شدن و قواعد نانوشته‌‌ی بازار سینمایی آن روزگار است که در آن، مرز میان هنر و بهره‌کشی از زن گاه به‌کلی رنگ می‌باخت. روایت‌های شنیده‌نشده از فشارها و چالش‌هایی را بخوانید که بر زنان بازیگر آن دوران تحمیل می‌شد و چگونه تن‌نمایی، نه انتخابی آزادانه، بلکه پیامد ساختارهای غالب سینمای تجاری بود. این نگاهی است به گذشته تا مرتجعانه به عقب بازنگردیم ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینمای آبگوشتی!

«فیلم‌ساز ایرانی بدون عنایت به این واقعیت که ایرانیان از نظر خصوصیات اخلاقی و آیینی مردمی مأخوذبه‌حیا هستند و حرمت مسائل خصوصی را پاس می‌دارند، با بهره‌وری از نمونه‌های خارجی و آمیزش آن‌ها با عقده‌ها و محرومیت‌های شخصی، چیزی به نام سکس تحویل تماشاگر می‌دهد که کثیف و تهوع‌آور، آلوده و در نازل‌ترین حد هم‌بستگی انسانی است.» (مجلۀ ستاره سینما)
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ سرگذشت فیلمفارسی

تاریخچه فیلمفارسی، روایتی از دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در سال‌های نه‌چندان دور است. این سینمای عامه‌پسند که بر پایه تمایلات سطحی طبقات پایین شکل گرفت، به‌مرور با افراط در نمایش رقص و آواز از رسالت هنری خود فاصله پیدا کرد و به ابزاری برای کسب سود اقتصادی بدل شد. این روند، هرچند در ابتدا با استقبال گستردۀ مردم روبرو شد؛ اما سرانجام دیگری پیدا کرد ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ زنان اروپایی با مونتاژ داخلی

بعضی از زن‌های اروپایی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همان‌ها را بشناسیم. آن‌هایی را که فیلم‌ها و مجله‌ها و تلویزیون‌ها و رمان‌های جنسی به ما نشان می‌دهند و به‌عنوان تیپ کلی زن اروپایی به ما می‌شناسانند. اما این‌ها تنها تیپ زن اروپایی نیستند. تیپ دیگری از زنان اروپایی نیز هستند که ما حق شناختشان را نداریم ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ دوربرگردان

ابتدا رقصنده‌ای مشهور بود و پس از تحولش معترض وضع موجود می‌شود و به برهنه‌گرایی در سینما اعتراض می‌کند. از بازیگری به کارگردانی تغییر جهت می‌دهد و نام خود را در ردیف اولین کارگردانان زن ایرانی ثبت می‌کند. این یادداشت روایت زندگی کبری سعیدی معروف به شهلا است ...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ خو‌شکام

این یادداشت از بازیگری می‌گوید که نماد زن اغواگر فیلمفارسی بود؛ اما او سرنوشت دیگری برای خود برگزید و به همسری علی حاتمی کارگردان خوش‌نام سینمای موج نو درآمد...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

جنسی‌سازی سینما و بازتاب‌های اجتماعی آن؛ جامعه در برابر برهنگی هنرمندان

یکی از طرفداران رامش: «از او بخواهید جواب بدهد از متانت و برازندگی چه ضرری دید که این‌چنین به‌سوی بی‌پروایی و خودنمایی نوسان پیدا کرد؟ آیا فکر می‌کند که اگر همرنگ جماعت نشود از قافله عقب می‌ماند؟ آیا وحشت دارد که اگر به موج رسوای تن‌نمایی چهره‌های زن هنری تسلیم نشود، به هنرش، به شهرتش و به محبوبیتش لطمه می‌خورد؟ اگر چنین افکاری در سر دارد باید بداند که سخت در اشتباه است زیرا ما او را به خاطر متانت و شخصیتش دوست داشتیم.»
بدون نویسنده
بدون نویسنده

آغاز سینمای ناطق فارسی؛ سلسله یادداشت‌های «صدای پای سینما» (3)

تاریخ سینمای ناطق ایرانی به نام «عبدالحسین سپنتا» گره خورده است. او که از ساخت فیلم چیزی نمی‌دانست مسیری را پیمود که دست آخر اولین فیلم ناطق ایرانی را کارگردانی کرد. در این یادداشت با تولد سینمای ناطق فارسی آشنا خواهیم شد و مواجهه مردم را به نظاره خواهیم نشست...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینما، قربانی کشمکش درباریان و مشروطه‌خواهان؛ سلسله یادداشت‌های «صدای پای سینما» (2)

سرنوشت اولین سینمای عمومی ایران به تعطیلی گرایید. مطبوعات پیش از انقلاب، علت بسته‌شدن در سینما را به تحریم شیخ فضل‌الله نوری ارتباط دادند؛ اما حقیقت امر دیگری است که در این یادداشت خواهیم خواهند...
محمدمهدی حسین‌زاده
محمدمهدی حسین‌زاده

سینما، مهمان مردم یا طبقۀ اشراف؟؛ سلسله یادداشت‌های «صدای پای سینما» (1)

حضور سینما در متن زندگی مردم در دهۀ چهل و پنجاه این تصور غلط را ایجاد می‌کند که سینما از ابتدای ورود به ایران، در میان مردم و در دسترس همگان بود. درحالی‌که پای سینما نه برای سرگرمی عمومی بلکه به دستور شاه فقط برای تفریح دربار به ایران باز شد و تا سال‌ها فقط وسیله تفریح درباریان بود...
سید نیما موسوی
سید نیما موسوی

«پ» مثل پرویز کیمیاوی

این یادداشت شما را به سفری در دل خرابه‌های طبس می‌برد، جایی که با «پ مثل پلیکان» پرویز کیمیاوی، هم‌نشین پلیکانی تنها خواهید شد.
سعید امینی
سعید امینی

برادرم مرد، لعنت به باعث و بانی‌اش؛ نامه‌ای به دوست خوبم غلامرضا

برادر دوستم به شکلی تلخ و ناگوار فوت کرد. او قربانی مشروبات تقلبی شده بود. دوستم عصبانی و معترض بود که چرا در ایران مشروبات به صورت رسمی عرضه نمی‌شود تا زمینه برای پخش مشروبات فاسد وجود نداشته باشد؟ در این یادداشت، من به درد دل‌ها گوش دادم و سفری به دورانی دارم که مشروبات آزاد بوده‌اند. به نظر شما نتایج مرور تاریخی من چه بوده است؟
سعید امینی
سعید امینی

آقازاده‌هایی که هم‌رنگ مردم بودند

دهه 60، دهه‌ای پر چالش و بحران برای ایران بود؛ اما در دل همین سختی‌ها، گوهری از همبستگی درخشان شد: «همگامی مسئولین با مردم» این یادداشت به روایتی کمتر شنیده شده از «آقازاده‌ها» می‌پردازد؛ آن‌هایی که نه تنها در رفاه ننشستند، بلکه در کوران جنگ، دوشادوش مردم در جبهه‌ها حضور یافتند و جان خود را تقدیم کردند. با ما همراه شوید تا این بخش از تاریخ پر افتخار ایران را ورق بزنیم!
Powered by TayaCMS